در این پایان نامه سعی بر این است تا نگرش زن ژاله قائم­مقامی و ژاله اصفهانی نسبت به زن بررسی گردد. در این پژوهش ابتدا مباحثی به مفاهیم، کلیّات و تعاریف جایگاه زن در تاریخ ادب فارسی اختصاص داده شده و سپس به معرفی دو شاعر و آثار آنها پرداخته شده است. فرایند پژوهش نشان داد که وجوه افتراق و اشتراکی در زمینه نگرش آنها به زن وجود دارد. از وجوه اشتراک آنها می­توان به دفاع از حقوق زن، تکریم شخصیت زن، امید به بهروزی زنان، احترام به مقام مادر، تشویق و ترغیب زنان به سمت آزادی، ترجیح عشق بر زر و زیور دنیا، تشویق به سوادآموزی و آگاهی اشاره کرد و از وجوه افتراق به مواردی چون: مردستیزی و شوهرستیزی، اعتراض به پدر و مادر و سرزنش و بدگویی از زن در اشعار قائم­ مقامی اشاره کرد، در حالی که در اشعار اصفهانی به علّت زندگی در کشورهای اروپایی و تأثیر جریان روشن­فکری و سازگاری و توفیق در زندگی مشترک به این موارد اشاره نشده است.

فصل اول: کلیات و مفاهیم تحقیق

1-1- کلیات

1-1-1- بیان مسأله

ژاله قائم ­مقامی و ژاله اصفهانی هر دو از شاعران معاصرند و هر دو ناکامی­های خود را به صورت شعر نگاشته­ اند. ژاله قائم­ مقامی در اشعارش به موضوعاتی از قبیل مظلومیت و دفاع از حقوق زن، انتقاد از جهل و عقب­ماندگی زنان و تحلیل موجبات آن می­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­پردازد.

ژاله اصفهانی سرگذشت خود را در کتاب«سایه­ی سال­ها» نوشته است و در آن به نابرابری­هایی که درجامعه وجود داشته مثل: نابرابری­های دختر و پسر، زن و مرد، فقیر و غنی اشاره می­ کند.

ژاله قائم­ مقامی نوعی ادبیات زنانه را آغاز کرد که پیش از او سابقه نداشت او به سلیقه مردان ننوشت و از آنها تقلید نکرد و با حدیث نفس و فردیت زنانه­اش زبان زنانه­ای آفرید که نقش آرزوهای بی­پرده یک زن بر صحفه کاغذ بود. اشعارش رنج­نامه و تجربه­های اندوه­بار یک زن است که گاه با خود و گاه با دوستی صمیمی و خیالی درد و دل می­ کند. شعر او بیان درونی احساس و عاطفه و مشکلات فردی اوست، او چیرگی مرد بر زن در اجتماع وحقارت و ضعف زن در برابر مرد دید و از زنان خواست برای آزادی خود کوششی کنند:

دست و پایی، همتی، شوری، قیامی، کوششی                          شهرِهستی جان من جز عرصه ناورد نیست

آخر ای زن جنبشی کن تا ببیند عالمی                                       آنچه زن را هست زان بیشتر در مرد نیست

(قائم­ مقامی، 1345: 5)

هر دو شاعر به موضوع زن و مشکلات مربوط به زن توجه داشته ­اند اما توجه و تجلی این موضوع درآثار قائم­مقامی بیش از ژاله اصفهانی است.

مسأله اصلی در این تحقیق آن است که دو شاعر یاد شده تا چه حد به موضوعات زنانه پرداخته ­اند و هریک تا چه حد زبان، لحن، احساس و موقعیت زنانه را در شعرشان منعکس کرده ­اند.

1-1-2سؤالات تحقیق: (شامل سؤال اصلی و سؤالات فرعی)

1-1-2-1-سؤال اصلی: نگرش دو شاعر نسبت به زن چگونه است؟

1-1-2-2-سؤال فرعی: بازتاب این نگرش در زبان هنری آنان چگونه است؟

1-1-3-فرضیات تحقیق: (فرضیه اصلی و فرضیه فرعی)

1-1-3-1-فرضیه اصلی :

هردو شاعر در دیوان اشعارشان به موضوع زن و مشکلات او در جامعه پرداخته­اند هر چند دیدگاه آنان متفاوت است.

 ژاله قائم ­مقامی در زندگی شخصی و جامعه با تمام وجود مظلومیت زن و نابرابری زن و مرد را احساس کرده و دردهایِ­خود را دراشعارش زمزمه کرده است، امّا از آنجا که ژاله اصفهانی بیشتر دوران زندگی خود گرفتار سفرهای اجباری بوده و همچنین درد دوری از وطن او را می­آزده است کمتر به موضوع زن و مشکلات زنان در شعرش پرداخته است.

1-1-3-2-فرضیه فرعی:

  بازتاب این نگرش در زبان هنری ژاله قائم مقامی بیش از ژاله اصفهانی است. در شعر ژاله قائم­مقامی  واژه­ های زنانه و نگاه، لحن، زبان، مسائل، اشیاء زنانه نسبت به ژاله اصفهانی بیشتر به کار گرفته شده است و حتی جمله­بندی شعری او با روحیات یک زن بیشتر پیوند دارد.

 1-1-4- پیشینه موضوع و سوابق مربوط:

  با توجه به موضوع پایان ­نامه که مقایسه نگرش دو شاعر درباره زن (ژاله قائم مقامی و ژاله اصفهانی) است تاکنون هیچ کتابی به طور خاص و مستقل به این موضوع نپرداخته است ، هر چند در نوشته­ها به طور مجزا به مضامین اشعار این دو شاعر پرداخته شده است اما در جستجوی کتابخانه­ای اثری که نگرش این دو شاعر را در مورد زن بررسی کرده باشد دیده نشد.

1-1-5 ضرورت و اهداف تحقیق:

با­توجه به این که دو شاعر از شاعران معاصر هستند ممکن است برای افراد زیادی ناشناخته باشند و این­گونه تحقیقات باعث شناخت هر چه بیشتر افکار و اندیشه ­های این دو شاعر می­ شود.

هدف در این پایان­ نامه مقایسه نگرش این دو شاعر در مورد زن است.

 1-1-6- روش تحقیق و روش تجزیه و تحلیل داده ها و اطلاعات:

روش تحقیق در این پایان نامه توصیفی- تحلیلی است.

 1-1-7- روش و ابزار گردآوری اطلاعات:(پرسشنامه، مصاحبه، مشاهده، آزمون، فیش و…) و (کتابخانه­ای میدانی…)

 روش گردآوری در این تحقیق به صورت کتابخانه ­ای و فیش­برداری است و ابزار گردآوری اطلاعات کتابخانه­ ها و سایت­ها و پایگاه های اطلاعاتی است.

فصل دوم: نگاهی به شعر زن در ادبیات معاصر

مقدمه:

در تاریخ ادبیات ایران، زنان به دلایل متعددی(که ذکر آن در این مجمل نمی­گنجد) در عرصه ادب و فرهنگ کم­تر درخشیده­اند. «پیشینه­ی تاریخ مردسالار و زیربنای فرهنگی جامعه کمتر به عنوان هویتی مستقل و صاحب اندیشه، جدّی گرفته شده است.» (احمدی، 1384: 9) با این همه همزمان با رودکی (پدر شعر سنتی) رابعه قزداری، در قرن ششم مهستی و در قرن هشتم جهان­ملک­خاتون توانسته ­اند نام خود را در اوراق تاریخ ادبیات به ثبت برسانند.

  «از دیرباز طبعاً پیش از قرن دهم هجری تاریخ ادبیات فارسی از چهره­ های زنان شاعر بی­نصیب نبوده است، امّا به هر دلیل در تذکره­ها تا به رابعه بنت کعب برسیم نشانی از شعر این زنان دیده نمی­ شود، از این­رو رابعه را نخستین شاعر زن بعد ازاسلام و معاصر آل­سامان و رودکی دانسته ­اند»(باباچاهی،1386: 18)

 حال اگر به اشعار شاعران از دیرباز تا حال بنگریم می­بینم که زنان در اشعار گذشته جایگاهی نداشتند بسیاری از شاعران بزرگ گذشته، گذشته از اشعار عاشقانه و بعضی اشعار حماسی که تا حدودی در آن اشعار ستایش زن را می­بینیم اشعار دیگر مثل اشعار ناصرخسرو، سعدی، نظامی و…به زن به عنوان موجودی مکار و جادوگر و ناقص­العقل و این­که نباید در امور با زن مشورت کرد و… نگاه شده است.

 

مقالات و پایان نامه ارشد

 

 «در شعر کلاسیک و آثار گذشتگان از زن تصاویر گوناگونی ارائه شده است، از جمله منظومه­های عاشقانه همچون: خسرو و شیرین، لیلی و مجنون، ویس و رامین و… که زن در آن محور اصلی کلام و روح عاطفی و غنایی شعر بوده است و یا در آثاری چون شاهنامه فردوسی (فرنگیس، منیژه و…) و گرشاسب­نامه اسدی طوسی و دیگر آثار غیر غنایی که زن بیشتر جنبه تکمیلی، تزیینی، چاشنی کلام را داشته است، جدای از این تفاوت­های ظاهری، آنچه که در تمام موارد فوق مشابه است این حقیقت   می­باشد که تصویر ارائه شده از زن در اکثر قریب به اتفّاق، توسط مردان تعریف می­شده که بیشترجنبه تجریدی و ذهنی داشته است و از حیث در نظر نگرفتن حقیقت وجودی آنان به عنوان انسانی مستقل، موجودیت یافته و البته متفاوت با اندک تمایزی همه مشابه بودند.(بهبهان،1389 : 19)

عدم حضور زنان در اجتماع و محدود شدن آنها به آنها اجازه نمی­داد، که با شجاعت شعر بسرایند و اگر در این میان شعری گفته می­شد، مردانه بود. با انقلاب مشروطه تحولاتی در زندگی زنان به وجود آمد و به نوعی به بیداری و آگاهی نسبی رسیدند، زن خود را پیدا کرد و لیاقت خود را فراتر از چهاردیواری خانه ­دید و خود را به عنوان جزئی از جامعه به ثبت رساند.

«شعر زن در ایران، از سده چهارم تا آغاز مشروطه، شعری به شدّت منفعل، محدود، مقلّد و سطحی­نگر است. با بررسی شعر زن از آغاز تا پیش از مشروطه با رجوع به تذکره­ها، به نام شمار زیادی از شاعران زن برمی­خوریم که سوای شعرهایی با بن­مایه­ی تغزلی، آثاری ارزشمند و یا دست کم آثاری که از نوعی ویژگی و هویت ممتایز بهره­مند باشند، از ایشان باقی نمانده است. ازجمله این شاعران می­توان به عایشه سمرقندی (قرن ششم)، مطربه کاشغری، نهالی­شیرازی (قرن نهم)، بی­بی پرتوی، عصمتی سمرقندی، دلشاد (همسر فتحعلی شاه)، قمر السلطنه (دخترفتحعلی شاه)، خاور خانم (عروس فتحعلی شاه)،قمر قاجار (همسر ظل السلطان)، مریم خانم فراهانی (دختر میرزا ابوالقاسم قائم مقام فراهانی) و… اشاره کرد به موازات حضور اجتماعی زن در عرصه ­های فرهنگی از قبیل تأسیس مکتب­خانه­ها، جراید، تصدّی پست­هایی نظیرسردبیری مطبوعه­ها و… زنان شاعر(عمدتاً از نخستین گروه زنان تحصیل کرده ایرانی) پابه عرصه گذاردند که از شعر پستوخانه­ای رهیدند و ابعاد تازه­ای از اندیشۀ اجتماعی و دغدغه­های تاریخی را در شعرشان بازتاب دادند. در این دوره،آثار شاعرانی نظیر رباب اصفهانی، مهرتاج رخشان، نیمتاج سلماسی، فخر­عادل خلعتبری، شمس کسمایی، ژاله قائم مقامی و… مصداق آشکار طغیان اجتماعی زن ایرانی و نگاه دوباره­ی او به خویشتن خویش است».((احمدی،1383: 17- 16)

می­توان گفت زنان شاعر سردمداران اعتراض بر ضد بی­عدالتی­ها و تشویق زن به سمت پیشرفت بودند.  «شعر مؤنث فارسی را بدون در نظر گرفتن سنت شعر فارسی که سنتی مذکر است نمی­توان مورد مرور و بررسی قرار داد، به­ویژه آن­که شعر مؤنث معاصر (مدرن) از منشور تحولاتی سیاسی- اجتماعی عبور   می­ کند که نام نیما یوشیج بر صدر آن می­درخشد.» (باباچاهی،1386: 15)

قبل از مشروطه زن ارّج و ارزش واقعی خود را پیدا نکرده بود و برای او کاری بالاتر از خانه­داری و بچه­داری نمی­شناختند، و حتی حضور او در اجتماع را ننگ می­دانستند. «با آغازنهضت مشروطه،    جنش­های گوناگون زنان ایرانی، شکل گرفت. هر چند زنان نواندیش درشروع کار، با سختی­های گوناگون روبه­رو گشتند، امّا همین حرکت باعث شد که بعدها زنان، خود و نقش اساسی خود درخانواده و اجتماع را بشناسند و برای رهایی از قید و بندهای دروغین اقدام نمایند. این تغیر نگرش را باید مدیون زنانی دانست که در عصر مشروطیّت، جدّیت به خرج دادند و در برابر توهین و تهمت دیگران قد علم نمودند. زنان در این دوره به تکامل شخصیّت خود اندیشیدند و از خانه­ها به اجتماع قدم نمودند تا اجازه ندهند هر قلم به دست و هر بی­تعهدی در مورد آنان، هرگونه که خواست بنگارد».(یزدانی، 1387: 117)

با آغاز مشروطه جنبشی شگرف در زندگی و ادبیات زنان می­بینیم باباچاهی در این مورد می­گوید: «جنبش مشروطه، خیزش­های مردمی و روشنفکری را تشدید و طبقات مختلف مردم را به هم نزدیک کرد. از همین منظر هم صداهای معترض تکثیر و هم بر تکثر صداها افزوده شد. به­رغم زن­ستیزی­های پنهان و آشکار که گاه از جانب چهره­ های معتبر و از سوی برخی رهبران مشروطه مشاهده می­شد، به تدریج حمایت از مظلومیت زنان ایرانی و حقوق اجتماعی او محور توجه قرارگرفت، به­ویژه آن­که در این میان زنان نیز بر شأن و جایگاه و حقوق اجتماعی- فرهنگی خود تأکید ورزیدند.» (باباچاهی،1386: 49)

انقلاب مشروطه بر فکر و شعر زنان تأثیر بسیاری گذاشت، و گامی بلند برای رسیدن به تحولاتی عمیق در این زمینه بود، «بعد از انقلاب مشروطه تا حدودی نگاه شاعران و نویسندگان نسبت به زن تغییر یافت و تحقیر زن، کما­بیش از میان رفت، هرچند شکل آرمانی آن تحقق نیافت، امّا در مقایسه با ادبیات پیشین تغییرات محسوس نمود. در این عصر تحولات عمیقی درشعر رخ داد شعر از شکل سنتی خود خارج شد و در راه تازه­ای قدم نهاد. این تغییرات تنها در وزن و قافیه رخ نداد، بلکه ازلحاظ نگرش و نگاه نیز، دگرگونی­هایی حاصل شد، در میان نوگرایی در شعر پس از مشروطه، نام بانو شمس کسمایی مشاهده می­ شود. ایشان یکی از زنان فعّال در ایجاد شعر نو بود که همراه تقی رفعت و جعفر خامنه­ای در مجّله­ی تجّدد و آزادیستان با نوشتن مقالات و اشعاری از رواج چنین نظریه­ای حمایت کرد».(یزدانی، 1378: 125)

در عصر مشروطه زنان شاعر و نویسنده نقش تعین کننده ­ای داشتند، «حضور بانو شمس کسمایی در برقراری روشی­نو در شعر، از نقش­ زنان، در عصر­مشروطه خبر می­دهد. این خود زمینه­ای شد برای زنان آینده، که خود را بیشتر در جامعه مطرح نمایند و در عرصه فرهنگی، سیاسی و اجتماعی اظهار­نظر نمایند. برخلاف سده­های گذشته که زنان شاعر و نویسنده به ندرت یافت  می­شدند، از این دوره به بعد، زنان بسیاری ظهور کردند که در سرودن و نگاشتن، مهارت زیادی از خود نشان دادند و کارکرد آنان از لحاظ ادبی اهمیّت زیادی یافت. شاعران بزرگی چون فروغ فرخزاد، پروین اعتصامی، سیمین بهبهانی، طاهره صفارزاده، رقیّه کاویانی، مهوش­ مساعد، ژیلا مساعد، فریده فرجام، نازلی امیر قاسمی از شاعران برجسته این سده به حساب می­آیند».(همان/ 126)

در زمان معاصر ادبیات زنان تا حدودی راه پیشرفت و ترقی را در پیش گرفته و از زیر بار سلطه تقلید و سطحی­نگری تا حدودی شانه خالی کرده است، «شعر زن در روزگار ما تحولات شگرفی داشته است به نحوی که از یک طرف شعر آن­ها با شعر مردان تفاوت­های زبانی و محتوایی دارد و از طرف دیگر در گستره­ی شعر شاعران زن نیز یک دستی دیده نمی­ شود و هرکدام از این دسته از شاعران سبک ویژه­ای در شعر زنانه دارند، مثلاً شعر پروین (1285-1320) ادامه صدای مردانه از زبان یک شاعر زن است امّا صدای ژاله قائم­مقامی (1262- 1325) صدای زنی است که هر چند صدایش هنوز مردانه است امّا از نظر درون­مایه، بیانگر گلایه ­های زنان است و صدای فروغ (1313- 1345) روشن­ترین صدای زنانه در شعر روزگار ماست، او هم از نظر زبان و هم از نظر درون­مایه کاملاً زنانگی خود را حفظ کرده است، صدای سیمین بهبهانی، صدای است که گاه از گلوی مردان بر­می ­آید و گاه از گلوی شاعر، او میان سنّت­های فرهنگی شعر فارسی و نوآوری­های فروغ در رفت و آمد است». (واعظ و دیگران، 1384 : 74)

کسانی که سربلندی و پیشرفت زنان را خواستار بودند، در طول تاریخ سختی­های زیادی کشیدند تا زنان را به درجه خودباوری برسانند و زنان تحصیل کرده از جمله اوّلین زنانی بودند، که در این راه سختی زیادی متحمل شدند امّا بسیاری از زنان، ­آن­قدر در دنیای محدود خود غوطه­ور شده بودند و به آن دل­خوش کرده بودند، که طول می­کشید تا باور کنند که آنها هم عضوی از جامعه هستند و حق    تصمیم ­گیری و درس خواندن را دارند.

«از قرن سیزدهم هجری به بعد نگرش تازه و متفاوتی در آثار شاعران و نویسندگان، ظهور دریافتن نوین را از زن نشان می­دهد. دورهای که اندک­اندک زنان نیز به شخصیت انسانی و مقام­الهی خویش وقوف یافته و همراه با تحولات اجتماعی پذیرفته­اند که نقش والاتر از فراهم کردن وسایل سرگرمی و راحتی مردان را در جامعه دارا هستند و به فراخور این درک، مردان نیز اندک اندک این مهم را کم و بیش پذیرفتند، هرچند بسیاری از زنان سختی­های بسیاری را در راه اثبات وجود خویش متحمل شدند تا شرایط را برای حضور زنان در عرصه­ های مختلف فراهم آورند. امّا متأسفانه شرایط غالب جامعه موجب شده عده­ای کمی راه آنان را دنبال کنند. به هر روی با آغاز مشروطیت و هم­راستا با دگرگونی­های تاریخی و عوامل بیرونی و درونی جامعه­جهانی، زنان تحصیل کرده و جوانان دانش­آموخته شرایط تحول اجتماعی و فرهنگی را فراهم کردند که البته در این دوره هجوم فرهنگ بیگانه با آداب و سنّت­های بومی، ملّی و مذهبی بسیاری را از روند رو­به رشد حقیقی باز داشته و سرگرم زرق و برق­های تمدن­ نو نمود».(بهبهانی، 1389: 20)

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...