رشد اقتصادی، هدف قدیمی سیاست توسعه است که با افزایش تولید کالا و خدمات در ارتباط میباشد، که به این ترتیب رفاه انسانی را افزایش و فقر را کاهش میدهد. بنابراین شناسایی و تعیین آثار و نقش عوامل مؤثر بر رشد توسعه در برنامهریزیهای توسعه نقش اساسی دارند. تا قبل از دهه 1960، انباشت فیزیکی به عنوان عامل اساسی رشد کشورهای در حال توسعه شناخته شده بود. اما مطالعات دانشمندانی چون شولتز[1] 1961 و دنیسون[2] 1962 نشان داد که انباشت سرمایه فیزیکی نمیتواند تمامی رشد و تفاوتهای رشد را در بین کشورها تبیین کند. بلکه عاملی همچون تغییرات توضیح داده نشدهای بهرهوری وجود دارد که اثراتش به مراتب بیشتر از انباشت سرمایه فیزیکی است. به این ترتیب از دهه 1960 به بعد تحولاتی در عوامل تعیین کنندهی رشد و توسعه اقتصادی صورت گرفت، به طوری که در همه نظریههای مطرح شده، فناوری و دانش فنی و همچنین سرمایه انسانی[3]، به عنوان عوامل اصلی شناخته شدند و نظریههای رشد درونزا پدیدار شدند. ولی از اواخر دهه 1990 به بعد، سرمایه فرهنگی[4] هم به عنوان یکی دیگر از عوامل مؤثر در رشد کشورها و تفاوت نسبی اقتصادهای متفاوت مطرح شده است.
سرمایه فرهنگی در گفتمانهای متفاوت، کاربردهای مختلفی دارد. اما تثبیت شدهترین کاربرد آن به جامعهشناسی و مطالعات فرهنگی متأثر از پیر بوردیو[5] مربوط میشود که عقیده دارد افراد دارای سرمایه فرهنگی هستند، در صورتی که در فرهنگ والای جامعه قابلیتهائی کسب کرده باشند. به نظر بوردیو، این سرمایه فرهنگی به سه شکل وجود دارد: یک حالت متجسم[6] _مانند حق استفاده با دوام از ذهن و جسم فرد؛ یک حالت عینیت یافته[7]، یعنی وقتی سرمایۀ فرهنگی به کالاهای فرهنگی از قبیل (تصاویر، کتابها، لغتنامهها، ابزار، دستگاهها و مانند آن ها) تبدیل شده باشند؛ و یک حالت نهادین شده[8]، یعنی وقتی سرمایۀ فرهنگی متجسم به صورت، فرضاً، یک مدرک دانشگاهی مورد تأیید قرار گیرد. به نظر بوردیو، حالت متجسم مهمترین حالت است. بوردیو میگوید اکثر ویژگیهای سرمایۀ فرهنگی را میتوان از این واقعیت استنتاج کرد که سرمایۀ فرهنگی در بنیادیترین حالتش به جسم مرتبط است. بنابراین معلوم است که مفهوم سرمایۀ فرهنگی به صورتی که بوردیو بسط داده است، بسیار شبیه ولی نه یکسان با، مفهوم سرمایۀ انسانی در علم اقتصاد است.
در عوض بوردیو از اینکه فرهنگ بسیاری از مشخصه های سرمایه اقتصادی را دارد حمایت نمود. به ویژه، او تأکید کرد که عادات و امیال فرهنگی یک منبع قادر به تولید سود را تشکیل میدهند؛ آن ها به طور بالقوه در معرض انحصار توسط افراد و گروهها هستند و تحت شرایط مناسب، آن ها را میتوان از یک نسل به نسل بعدی منتقل نمود.
سرمایۀ فرهنگی به دو صورت وجود دارد. اولاً ممکن است ملموس باشد، یعنی به شکل بناها، محلها، مکانها، مناطق، آثار هنری مثل نقاشیها و مجسمهها، مصنوعات و نظایر آن ها باشد. سرمایه فرهنگی شامل، اما نه محدود به، میراث فرهنگی ملموس است. چنین سرمایۀای شاید واجد همان ویژگیهای ظاهری سرمایه مادی یا انسانی باشد. مثل سرمایه فیزیکی (مادی) که به وسیله فعالیت انسانی به وجود میآید. ثانیاً، سرمایه فرهنگی ممکن است ناملموس باشد، یعنی به صورت سرمایه معنوی به شکل ایدهها، اعمال، عقاید و ارزشهایی باشد که در یک گروه مشترک است. این صورت از سرمایه فرهنگی به شکل آثار هنری از قبیل موسیقی و ادبیات نیز وجود دارد که کالاهای عمومی هستند. هر دو نوع سرمایه فرهنگی میتواند بر اثر بیتوجهی از بین برود یا از طریق سرمایهگذاری جدید افزایش یابد.
1-3- حدود تحقیق
حدود زمانی این پژوهش سالهای (1380-1387) و حدود مکانی آن استانهای منتخب ایران (شامل: آذربایجان شرقی، اردبیل، اصفهان، ایلام، بوشهر، تهران، چهارمحال بختیاری، خراسان رضوی، خوزستان، سمنان، سیستان و بلوچستان، فارس، قزوین، قم، کردستان، کرمان، کرمانشاه، کهکیلویه و بویراحمد، گلستان، گیلان، لرستان، مازندران، مرکزی، هرمزگان، همدان، یزد) بر اساس حداکثر اطلاعات موجود میباشد. در این پژوهش برای جمع آوری دادههای مربوط، از مرکز آمار ایران، سازمان فرهنگ و ارشاد اسلامی، و بانک مرکزی استفاده شده است.
1-4- سوال تحقیق
هدف تحقیق حاضر بررسی تأثیر شاخصهای فرهنگی بر رشد اقتصادی استانهای منتخب ایران است. به این منظور مهمترین پرسش تحقیق حاضر عبارت است از:
آیا متغیرهای شاخصهای فرهنگی بر رشد اقتصادی استانهای منتخب ایران اثر مثبت دارد؟
1-5- فرضیه تحقیق
با توجه به تعریف مسئله، فرضیه پژوهش حاضر به صورت زیر تعریف میشود:
بهبود شاخصهای فرهنگی باعث افزایش رشد اقتصادی در استانهای منتخب ایران میشود.
1-6- اهداف تحقیق
هدف از این مطالعه بررسی اثر شاخصهای مختلف فرهنگی بر رشد اقتصادی در استانهای منتخب میباشد. برای این منظور از استانهایی که تمام آمار و اطلاعات مورد نظر ما را دارا میباشد استفاده میکنیم. شاخصهای مورد نظر ما شامل هزینههای مذهبی، ظرفیت سینما، حج، مطبوعات میباشد. هدف تحقیق حاضر در واقع دانستن تأثیرگذاری این شاخصها در کنار سایر متغیرها به عنوان عوامل موثر در رشد و توسعه اقتصادی استانهای منتخب ایران میباشد. با تجزیه و تحلیل اطلاعات موجود در قالب یک مدل فرموله شده، میتوان اولاً، ارتباط بین متغیرهای شاخصهای فرهنگی و رشد اقتصادی و ثانیاً ارتباط احتمالی بین میزان رشد این متغیرها و نرخ رشد اقتصادی را بررسی کرد.
1-7- روش انجام تحقیق
روش تحقیق شامل چند بخش است :
1 جمع آوری دادههای مهم اقتصادی به صورت کتابخانهای و استفاده از دادههای منتشر شدهی سایتهای اطلاعاتی از مرکز آمار ایران و وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی.
2 برآورد اثر متغیرهای مورد نظر بر رشد اقتصادی با بهره گرفتن از روش دادههای تابلویی.
3 بررسی آزمون F و آزمون هاسمن.
4 آزمون فرضیه تحقیق و نتیجه گیری.
1-8- محدودیت و موانع تحقیق
موانع و محدودیتهای متعددی جهت شاخصهای و آمارهای فرهنگی وجود دارد.
1( آنکه ایجاد نظام کامل از آمارها و شاخصهای فرهنگی که منسجم، جامع و قادر به توصیف، تحلیلِ روند و تبیین بحثهای مختلف فرهنگ و مسایل دامنهدار فرهنگی و مرتبط ساختن آن ها به جنبههای چندگانه توسعه اقتصادی و اجتماعی باشد، مشکل است.
این امر مستلزم ایجاد ارتباط و شبکهسازی منابع گوناگون از جمله بخشهای اداری، نمونهگیری، پژوهشهای پیمایشی، ثبت و سرشماری جمعیت و مسکن، همزمان با بهبود پردازش و جمع آوری دادهها و شیوهها و روشهای توزیع دادهها است.
2( دارای ماهیت سازمانی و سیاسی است. آمارها ذاتاً ماهیتی مبتنی بر اعتماد دارند. در صورتی اعتماد بین پاسخ دهنده و مصاحبه کننده، بین نهادهای عمومی و رسانهها و بین سیاستگذاری و آمار گران وجود داشته باشد، آمارها از اعتبار لازم بر خوردارند.
از سوی دیگر برای تولید آمارهای با کیفیت، درجهای از شفافیت و اعتماد بین سازمانهای دولتی و نهادها و مؤسسات فرهنگی لازم است.
3( که پیچیدهترین و چشمگیرترین چالش است، مربوط مسایل مورد سنجش است. بسیاری از مشکلات شاخصهای فرهنگی به واسطه فقدان دادهها نیست بلکه بیشتر به علت درک ناقص مفاهیم و اختلاف بر سر حدود و ثغور فرهنگ میباشد.
فقدان تعاریف نظری مشخص از مفهوم و قلمرو فرهنگ و همچنین پیچیده بودن مفاهیم فرهنگی موجب شده است تا تعیین معرفهای معتبر برای سنجش عملی مفاهیم به عنوان مانع اصلی خود را پدیدار سازد. فرهنگ و تبدیل کردن آن به شاخصها در نگاه اول غیرممکن به نظر میآید. در این رویکرد فرهنگ مترادف با زندگی پویا، متنوع و پر از شور و شوق است لذا آن را نمیتوان با آمار و شاخص تجزیه و تحلیل نمود. جنس فرهنگ از مقوله ارزشها، هنجارها، نگرشها و باورهاست. ماهیت فرهنگ کیفی بوده و تجلی آن در قالب ایدهها، مفاهیم و نمادهاست.
[سه شنبه 1399-10-02] [ 12:04:00 ق.ظ ]
|