کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل



آخرین مطالب


جستجو


 



در زمینۀ رجز و رجزخوانی سوالاتی مطرح می شود که ما در این پژوهش به آنها پاسخ
داده ایم، مانند:

1ـ آیا رجزها دارای مفاهیم و مضامین خاصی هستند؟

2ـ اهداف، رویکردها و کارکردهای رجز چیست؟

در زمینۀ کارکرد رجز و رجزخوانی تاکنون مطالعۀ مستقلی انجام نشده است، هر چند در
شرح ها و تحلیل هایی که بر شاهنامه نوشته شده به گفتگوهای پهلوانان اشاره شده است و در کتاب هایی که در مورد حماسه های ملی نوشته شده نکاتی آمده است اما در این مورد ویژه، ظاهراً تاکنون کاری انجام نشده است.

روش، مطالعۀ کتابخانه ای و نوع پژوهش توسعه ای است، بعد از مطالعه شاهنامه فردوسی ابیاتی که رجز محسوب شده اند استخراج و فیش برداری شده و بعد از مطالعه، بر اساس دو بن مایۀ اصلی، رجزها یعنی گوهر و هنر، فیش ها دسته بندی و تدوین شده و مورد بررسی و تحلیل قرار گرفته اند. در پایان نتایج این بررسی به صورت کارکرد رجز به عنوان ترفندی روانشناختی برای غلبه بر دشمن اثبات شده است.

2-1- بیان مسأله

فردوسی با سرودن شاهنامه به اوج قله ادب فارسی و اوج جاودانگی رسید. روش او در سرودن حماسه بی بدیل است و مسلماً رجز خوانی یکی از مهمترین و حماسی ترین بخش های شاهنامه به شمار می رود که باید مورد کنکاش بیشتر قرار گیرد.

شاهنامه یک روایت منسجم است و یکی از عناصر برجسته در این روایت گفتگوهای میان افراد است که قسمت زیادی از شاهنامه را به خود اختصاص می دهد و اکثر گفتگوهای قبل از جنگ ها رجز خوانی محسوب می شود.

رجز در لغت عرب به معنی حقیقی به دو منظور به کار رفته است: یکی تحرک و جابجایی شتر و یکی نامی برای نوعی شعرکه در حقیقت از همان تحرک وجابجایی اخذ شده است.

در این پژوهش ابتدا به تعریف رجز و اهمیت آن، هدف از به کار بردن آن و سپس به انواع و تاثیر آن در مقاطع مختلف خواهیم پرداخت.

3-1- اهمیت و ضرورت تحقیق

از آنجا که در گفتگوهای مدرن امروزه هم رد پایی از رجزخوانی «خصوصاً در نزاع های لفظی» دیده می شود لازم است که جهت ارتقاء فرهنگ عمومی بیشتر به این نحوه ی گفتگو پرداخته شود. تا آموزه های اخلاقی شاهنامه در این مورد بخصوص هم بیش از پیش فریادرس فرهنگ و باعث تعالی آن شود.

4-1- هدف ها

1- جمع آوری رجز خوانی ها در شاهنامه

2- طبقه بندی و تدوین انواع آن ها

3- نشان دادن تاثیر رجز خوانی

5-1- پرسش های اصلی تحقیق

1- آیا رجز خوانی حماسی ترین قسمت شاهنامه است؟

2- آیا قبل از جنگ ها برای تضعیف روحیه از رجز خوانی استفاده می شده است؟

3- آیا نوع و کیفیت رجز خوانی در تعیین طرف پیروز نقش مهمی داشته است؟

4- آیا بسیاری از رجزخوانی ها ریشه در حقایق داشته است؟

6-1- فرضیه های تحقیق

 

پایان نامه و مقاله

 

1- به نظر می رسد رجز خوانی حماسی ترین قسمت شاهنامه است.

2- احتمالاً قبل از جنگ ها برای تضعیف روحیه از رجز خوانی استفاده می شده است.

3- شاید نوع و کیفیت رجز خوانی در تعیین طرف پیروز نقش مهمی داشته است.

4- ممکن است بسیاری از رجزخوانی ها ریشه در حقایق داشته باشد.

فصل دوم: پیشینه تحقیق

1-2- پیشینه تحقیق

شاهنامه و فردوسی برای اهل علم و ادب و برای جهان به ویژه ایران اهمیت فراوانی داشته است. مقاله ها،تحقیقات و کتاب های بسیاری در مورد شاهنامه و ویزگیهای شاهنامه نوشته شده است که به نمونه ای از آنها که برتر هستند اکتفا می نمایم .

حماسه ملی ایران از نولدکه و حماسه سرایی در ایران از صفا ،همچنین زندگی و مرگ پهلوانان در شاهنامه ،ازرنگ کل تارنج خار بهترین کتابهایی هستندکه شاهنامه را بررسی و تحلیل کرده اند .

کتابهای بسیاری رجز و انواع آن در مورد بررسی قرار داده اند که نمونه ای از بهترین آنها را برای آشنایی یاد آور خواهم شد .

فنون بلاغت و صناعات ادبی از جلال الدین همایی ،المعجم فی معاییر اشعار العجم از شمس قیس رازی ،حدائق السحر فی دقایق الشعر از رشید الدین محمد و طواط ،عروسان سخن از دکتر اسفندیار پور و زیبا شناسی سخن پارسی بدیع از میر جلال الدین کزازی.

فصل سوم: روش تحقیق

1-3- روش تحقیق

این رساله به شیوه تحلیل موضوع و محتوا کار شده است. روش من توصیفی می باشد .

بعد از اینکه با توجه به علاقه ای که به موضوع داشتم موضوع را انتخاب نمودم و با دکتر اسفندیار پور مشورت کردم کارم را شروع کردم اول به کتابخانه ها رفتم تا کتابهای مورد نیازم را بگیرم تعدای از کتابها آماده شد ولی چون بعضی از آنها در کتابخانه هایی که عضو بودم وجود نداشت به عضویت کتابخانه ها ی دیگری در آمدم بعد از نگاه کردن به فهرستها و پیدا کردن مطالبی که به موضوع ربط داشت شروع به فیش برداری

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
[دوشنبه 1399-10-01] [ 10:41:00 ب.ظ ]




البته هر اندازه که سخن حافظ، روان و ساده می نماید و هر کس آن را ترجمان ما فی الضمیر خود یابد و نسبت به آن جذبه و کشش خاصی ـ که مافوق جاذبة سخن معمولی و عادی است ـ در خود احساس می کند ، به همان اندازه روشن ساختن رمز جذّابیّت سخن او و در یک کلام نمایاندن همان نکته ای که باعث مقبولیت عام شعر او شده ، یعنی «صور خیال در شعر حافظ» دشوار می باشد زیرا بیانش سخنی است که در آن ، حقیقت و امید و آرزو با پوچی و نا امیدی و جبر در هم آمیخته و با رنگ و بوی اعجاز و اسطوره و وحی بر صدر کلام سخنسرایان و سخنگویان ادب ، جایگاه و مرتبه ای والا و استثنایی به خود اختصاص داده است.

  به درستی که حافظ از این جهت  ـ  یعنی کاربرد صور خیال  ـ  ممتاز است چه  او در استفاده  از عناصر صورخیال ، کار را به حدّ اعجاز رسانده است و آرایش کلام با صنایع معنوی همچون : تشبیه ، استعاره ، کنایه و مجاز را به گونه ای رقم زده است که سخن علاوه بر فصیح و بلیغ شدن ، مناسب حال و مقام نیز قرار گیرد و این هنر از هر کسی بر نمی آید و یا حداقل هنر نمایی در این هنر ، کار هر کسی نیست . ولی خواجة شیراز این یگانه علمدار میدان رندان و سر حلقة آزادگان و وارستگان با بهره گیری از تجربیات گرانبار انسانی در طّی تحوّل زبان فارسی و همچنین خوشه چینی و تلّمذ در مکتب وحی و قرآن ، براستی در این هنر ممتاز گردیده است.

بخش دوم: بیان مسأله

صورخیال یعنی شکل های مختلف تخیّل که شعر را با مفهومی خیالی و تصویری همراه می سازد زیرا عنصر معنوی شعر در همه ی زبانها و در همه ی ادوار ، همین خیال و شیوه ی تصور  ذهن شاعر در نشان دادن واقعیات مادّی و معنوی است و زمینة اصلی شعر را صور گوناگون و بی کرانه ی این نوع تصرفات ذهنی تشکیل می دهد .

خیال یا تصور ، همان کوشش ذهنی شاعر است که برای برقراری نسبت میان انسان و طبیعت انجام می دهد و شعر اگر با تخیّل همراه نباشد سخن موزون است که شعر حقیقی محسوب نمی شود . پس عناصر صورخیال از جمله : تشبیه ، استعاره ، کنایه و مجاز با انواع مختلفی که دارند ، شعر را خیال انگیز کرده به آن مفهوم واقعی می بخشد .

حافظ که شاعری زیرک و رند است با بهره گرفتن از عوامل مختلف ، غزلهایی هنرمندانه از خود به جا گذاشته است که زبان حال همه ی افراد در سنین مختلف و در دوره های مختلف و در دوره های متفاوت می باشند و هرگز رنگ کهنگی به خود نمی گیرند . از جمله عوامل این استواری و طراوت دایمی اشعار او ، استفاده از عناصر صورخیال است که بسیار هنرمندانه به کار رفته اند و موجبات جاودانگی و جهانگیری شعر او را فراهم آورده اند و در یک کلام می توان گفت که راز بقا و افق درخشنده ی غزلهای خواجه ی شیراز ، هنر تخیّل انگیزی اوست که در این رساله مورد تحقیق و بررسی قرار می گیرد.

بخش سوم: اهداف تحقیق

انگیزه ی حقیر در انتخاب این موضوع ، این بود که گوشه ای از عظمت هنری حافظ را ـ که آن چنان پوشیده است ـ تا حدودی دریابد و این نکته را که ذهن بسیاری از نویسندگان و ادب شناسان را به خود مشغول داشته است ، تا اندازه ای روشن سازد و از این طریق هر طالب علم و دانش پژوهی را که بخواهد در دیوان حافظ به تحقیق و تفحض بپردازد ، یاری نماید . توضیح آن که اگر چه عده ای از حافظ شناسان و ادیبان بزرگ تا حدودی در این مورد ، داد سخن داده و راه را برای پژوهندگان هموار ساخته اند امّا هنوز برجستگیای شعر خواجه ی شیراز آن طور که باید و شاید ، بررسی نگردیده و این مشکل به طور کامل از سر راه ادب دوستان برداشته نشده است زیرا دیوان حافظ یک مجموعه ی ادبی صرف نیست ، فراتر از ادبیات است ، نامه ی زندگی است ، زندگینامة ماست و چه جست و جوهای عالمانه ای که صرف ردیابی پیشینة مکتب فلسفی و مذهب کلامی و فرقه ی عرفانی حافظ شده و راه به جایی نبرده است . همین موارد ، انگیزه ای شد تا این رساله با هدف روشن سازی بیشتر هنرمندیهای حافظ نگاشته شود.

بخش چهارم: اهمیت تحقیق

از آن جا که در دیوان حافظ ، صور بلاغی به طور کامل بررسی نشده و زیباییهای زیادی در دوران ادبیات نهفته است لازم می باشد که زوایای پنهان این ابیات از لحاظ زیباشناسی مشخص گردد تا دانش پژوهان و علاقه مندان ادبیات با آن آشنایی بیشتر پیدا کنند از این لحاظ ، بحث و تتبع درباره ی شعر حافظ در حوزه ی زیبایی شناسی ضروری به نظر می رسد.

بخش پنجم: پرسش های تحقیق

1- صورخیال یعنی چه؟

2- عناصر صورخیال کدامند؟

3- تأثیر صورخیال در آثار ادبی چیست؟

4- حافظ ، چگونه از عناصر صورخیال در شعر خود بهره برده است؟

5- صورخیال چه تأثیری در طراوت همیشگی و ماندگاری شعر حافظ داشته است؟

بخش ششم: فرضیه ها

1- اهل ادب ، گاهی عناصر صورخیال را برای زیباسازی در شعر خود به کار برده اند.

2- ابیاتی از غزلهای حافظ ، جزو بهترین نمونه های عناصر صورخیال هستند.

3- حافظ با زیرکی خاصی از عوامل صورخیال در شعر خود بهره برده است.

4- عناصر صورخیال باعث جاودانگی و جهانگیری شعر حافظ شده اند.

 

پایان نامه و مقاله

 

فصل دوم: پیشینه تحقیق

بخش اوّل : تاریخچه پیدایش عناصر صورخیال

از آنجا که عناصر صورخیال ؛ یعنی تشبیه ، استعاره ، کنایه و مجاز ، همان صنایع اصلی علم بیان می باشند بر آن شدیم تا مختصری از تاریخچة پیدایش علم بیان را بازگو کنیم .

در سرزمین یونان ، کوچ و اختلاط طوایف و آمیخته شدن فرهنگهای نزدیک به هم باعث پیدایش فرهنگی کاملتر و وسیع تر گردید و در همین راستا ، اوضاع اجتماعی و اقدامات مدم آنجا در جهت رفع مشکلاتشان از جمله ، طریقه ی مقابله در دادگاه ها و مجالس بحث و غیره ، نیز موجب شد که توجه آنها به نقش سخن خوب و مؤثر و به کار بردن شیوه هایی که کلام آنها را بهتر جلوه دهد ، جلب گردد و بدین طریق ، آرام آرام پایه های فنون ادبی گذاشته می شد و همچنین تعدّد و تنوّع طوایف بومی و کثرت خدایان و عقاید مختلف دربارة آنها و گوناگونی نحوه ی ابراز  این عقاید و احساسات نسبت به خدایان ، همگی دست به دست هم داد موجب پیدایش هنر در زمینه های مختلف شد .

زیرا هر کدام از آن طایفه ها به شیوه های خاص خود مثلاً ، غم انگیز ( تراژدی ) یا با نشان دادن قدرت و شجاعت ( حماسه ) و یا با همراه با شادمانی و پایکوبی ( شعر و موسیقی ) و غیره ، باورهای خود را نسبت به خدایان و ادیان ابراز  می کردند . چون هر کدام از خدایان را مظهر یکی از این موارد می دانستند .

این شکل گیری هنر ، شامل شاخه های مختلف ادبیات از جمله : شعر ، موسیقی ، نمایش ، داستان و غیره گردید و «فن بیان» هم که یکی از علوم ادبی می باشد در آن جا شکل گرفت و به همراه دو علم معانی و بدیع ، علوم بلاغی را تشکیل داد که مدتها به همین نام به کار گرفته شدند امّا بعدها در زبانهای مختلف از یکدیگر جدا شدند و سه علم مجزّای معانی و بیان و بدیع در قلمرو ادبیات ، استقلال یافتند .

عامل شکل گیری «فنّ بیان» در یونان باستان ، وجود دادگاه های متعدد بود که باعث توجّه به فن خطا به مؤثر سخن گفتن شد و سوفسطائیان به ظرایف فنّ خطابه و مغالطه ، توجّه بسیار داشتند تا این که بعدها افلاطون در مورد خطابه ، بحث های دقیقی کرد و این نکته را مطرح نمود که خطابه  باید  با توجّه به روحیات شنونده ایراد گردد و این همان مطلبی است که در عصر عباسی به علم معانی ما به صورت سخن گفتن به مقتضای حال مخاطب مطرح شد .

پس از افلاطون ، ارسطو کتاب مستقلی در این فنّ نوشت و از سبکهای خطابه و صنایعی که در مؤثر کردن کلام به کار می روند ، سخن گفت . پس به طور کلّی می توان گفت که اساس بلاغت چه در شرق و چه در غرب دو کتاب ارسطو یعنی «بوطیقا» و «رطوریقا» است.   ارسطو در کتاب «رطوریقا» از خطابه به عنوان شیوه ای که از همة ابزار و وسایل ترغیببه مقتضای مورد ، استفاده می کند ، سخن می گوید . از این رو از صناعات مختلفی که سخنور از آنها برای تأثیر نهادن بر شنونده استفاده می کند ـ از جمله : ضرب المثل ، تشبیه ، استعاره ، اغراق و جناس ـ  بحث می نماید.

ارسطو با توجّه به فنّ سخنرانی که در یونان رواج داشت ، علوم معانی و بیان را در کتاب رتوریک (Rhetoric ) خود مطرح کرد . رتوریک در اصل هنر گفتن به نحو مؤثر یا به عبارتی هنر ترغیب و تشویق کردن است و از اصول و شیوه های عرضة افکار به طرزی روشن و مؤثر و بر انگیزنده در قالب عباراتی جذّاب و دلنشین سخن می گوید .

در اروپای قرون وسطی ، رتوریک اهمیت بسیار داشت و آن را جزو سه علم : دستور زبان ، منطق و خطابه می دانستند که برای اخذ درجة دکتری لازم بوده و خطابه را به متابعت از ارسطو مرکّب از سه جزء : ابداع ، تبویب مطالب و سبک می دانستند . سبک ، انتخاب کلمات مناسب و استفاده از صنایع بدیعی و آهنگ و وزن بود تا مطالب هر چه بیشتر شیوا و مؤثر باشد . حتّی تا اوایل قرن نوزدهم هم هنوز رتوریک در مفهوم قدیمش که سخن گفتن مؤثر است ، مطرح بود ، زیرا همگان عقیده داشتند که ادبیات مخصوصاً شعر ، صناعتی است که از ابزار هنری سود می جوید تا بر خواننده اثر بگذارد .

در قرن نوزدهم ، نظریه های  بیانگرانه در ادبیات رایج شد . در این نظریه ها  اثر ادبی را در  وهلة اوّل به عنوان وسیله ای برای بیان احساس ، خلقیات و نیروی ذهنی خود نویسنده می نگریستند . در قرن بیستم ، نظریه های ذاتی و عینی رواج یافت که  می گویند : باید به  اثر ادبی فقط به عنوان یک اثر ادبی نگاه کرد و فقط به ذات و عین آن توجه داشت و نیازی نیست که موارد دیگر از جمله ذهن نویسنده و عکس العملهای خواننده در نظر گرفته شود . این گونه مباحث سرانجام باعث شد تا از اهمیت «رتوریک» کاشته شود ، یعنی بحث قدیمی علّت نمایی در ادبیات که آن را تأثیر و نفوذ در دلها می دانستند ، موقتاً فراموش می گردد . به همین جهت تدریس رتوریک از برنامه آموزشی بعضی کشور های اروپایی حذف شد .

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 10:40:00 ب.ظ ]




فصل اوّل

1-امقدّمه………………………………………………………………………………………………………1

1- 1 –  بیان مسأله ………………………………………………………………………………………… 2

1- 2 –  سؤالات اصلی ……………………………………………………………………………………. 4

1- 3 – پیشینه تحقیق …………………………………………………………………………………. 5

1- 4 – حدود پژوهش ………………………………………………………………………………… 7

1- 5 – اهداف پژوهش ………………………………………………………………………………… 7

1- 6 –  مراحل پژوهش ………………………………………………………………………………. 7

 فصل دوم

2- چهار چوب مفهومی پژوهش:………………………………………………………………… 9

2- 1-  وصف برای وصف ……………………………………………………………………….. 10

2 – 2 – ذکرعوامل طبیعی برای بیان مسائل عرفانی و معارف معنوی ………………  12

2 – 3- ذکرعوامل طبیعی ساخت تصویرهای حماسی …………………………………14

2-4-  ذکرعوامل طبیعی برای بیان اوضاع اجتماعی……………………………………..15 

2 – 5-  نقش  عینیّت و ذهنیّت در شعر …………………………………………………. 16

2 – 6- رابطه­ عشق، انسان وطبیعت …………………………………………………… 18

فصل سوّم

3-  زندگی ،آثار و اندیشه­ی قیصر امین پور ……………………………………………. 21

3 – 1 –  زندگی­ و آثار شاعر ……………………………………………………………..  22

3 – 2 – اندیشه ……………………………………………………………………………….  23

3- 3 – قیصر و سبک رمانتیک ……………………………………………………………. 28

فصل چهارم:

4 –  طبیعت در شعر قیصر امین­پور ……………………………………………………. 32

4- 1 –  طبیعت­گرایی توصیفی ……………………………………………………………. 32

4 – 1 – 1- توصیف گزارش ­گونه و روایی …………………………………………. 32

4 – 1 – 2 – توصیفات ساده نمادین …………………………………………………35

4 – 1 – 3 – توصیف براساس شخصیت­بخشی به عناصر طبیعت (تشخیص) ….. 37

4– 2 –  طبیعت گرایی با کارکرد عناصر حماسی…………………………………… 38

4- 2 – 1 – پیوند حماسه و تغزل ………………………………………………………. 39

4- 2-  2 –  بازتاب روح حماسی در عناصر زبانی و بلاغی ……………………. 39

4-2 – 2- 1 – واژگان …………………………………………………………………….. 41

4- 2 – 2- 2 – ایماژها و تصاویر حسّی……………………………………………….. 42

4 – 2 –3 –  لحن و آهنگ حماسی ………………………………………………….. 55

4 – 2 –  3 – 1 –  لحن غمگینانه و سوگوارانه ……………………………………55

4 – 2 – 3 – 2 –  گله و شکایت ………………………………………………….. 56

4 – 2 – 3 –  3 – صفا و صمیمیت …………………………………………………… 56

4 – 2 – 4 – تلفیق حماسه و عرفان ………………………………………………. 57

4 – 3 – طبیعت گرایی تألیفی وتأویلی ………………………………………….. 61

4 – 3 – 1 – تصویر رمانتیک ………………………………………………………… 63

4 – 3 – 2 –   فردیّت در تصویر و کارکرد ایماژها و تصاویر ………………… 69

4 – 3 – 3 –  تنوّع ایماژها و تصاویر خیالی در طبیعت­گرایی تألیفی و تأویلی….. 73

4 – 3 – 4 –  بیان دردهای نگفتنی از راه تأویل نمادین عناصر طبیعی ………78

4 – 4 –  طبیعت­گرایی شهودی ……………………………………………………… 82

4 – 4 – 1 –  تقابل عقل وعشق ……………………………………………………… 83

4 – 4 – 2 –  وحدت عارفانه با هستی …………………………………………… 85

4 – 4 –  3 –  تلفیق نگاه شهودی و اجتماعی …………………………………….. 89

4 – 4 – 4 –  تمایزهای زبانی و بلاغی در دوره­ شهودی …………………. 91

4 – 4 – 4 – 1 –  تمایز زبانی …………………………………………………… 92

4 –  4 – 4 – 2 –  ایماژها و صناعات بلاغی ……………………………………. 96

4 –  5 –   طبیعت و جنبه­ های سمبلیک آن …………………………………… 102

4  – 6 – عینیّت و ذهنیّت …………………………………………………………. 105

4 – 7 –  رابطه­ عشق، انسان و طبیعت …………………………………… 107

فصل پنجم

5 –  نتیجه ­گیری ……………………………………………………………………… 115 

5 -1 – نتیجه گیری …………………………………………………………………. 116

5 – 2 – تحلیل نموداری ………………………………………………………….  127

5 – 3 – منابع و مآخذ ………………………………………………………….. 128

چکیده:

قیصر امین­پور یکی از برجسته­ترین شاعران پس از انقلاب اسلامی است که توانسته است سبک و طرز­تازه­ای در شعر بیافریند که هم ساختار کلی کلام خود را منسجم سازد و هم در سایه ی ساختار کلام و الگوهای ادبی، الگوی جهان­ نگری خود را براساس تجربیّات شخصی به مخاطبان خویش انتقال دهد. عناصر طبیعی نقش مهمّی در بیان اندیشه و احساس وی دارند ؛ و تصاویر شعری او غالباً با عناصر طبیعی شکل گرفته­اند . شاعردرپدیده ها و

پایان نامه و مقاله

 جلوه های زیبای الهی به دقّت می نگرد وباخیال دور­پرواز خود، زیبایی های شگفت انگیز پنهان در طبیعت را کشف وآن را در آیینه­ی نهان خود باز می­سازد و آن رادر لباس الفاظ وکلمات در می­آورد و در اعماق روح وجان مخاطب تاثیر شگفت برجا می­گذارد. در این رساله، دلایل رویکرد شاعر به طبیعت، چگونگی کاربرد واژگان و تصاویر شعری امین­پور ،  در دوره­ های مختلف حیات شعری وی، با عناوین ذیل مورد بررسی قرار می­گیرد: الف) طبیعت­گرایی توصیفی که شاعر در آن، با به کار گرفتن وصف­های روشن، تک­ معناودقیق و خود، تصاویری می­سازد که مقبول عقل و ادراک حسّی است. ب) طبیعت­گرایی با کارکرد عناصر حماسی که در آن، شاعر به دلیل اعتقاد خود و فضایی که در آن قرار گرفته است، واژگان و تصاویری را می سازد که بیانگر خشم و اقتدار و ستیهندگی باشد و گاه به تناسب فضای حاکم، حماسه را با تغزّل و عرفان در هم می­آمیزد و تصاویر، بار حماسی غزل را در کنار بار تغزّلی آن به خوبی به دوش می­کشند.  پ) طبیعت­گرایی تألیفی و تأویلی که در آن، شاعر به کمک عناصر طبیعی تصاویری را ارائه می­دهد که در زیر­ساخت آن، می­توان به دغدغه­های درونی شاعر و آرمان­های او پی برد. ­ت) طبیعت­گرایی شهودی که در دوره سوّم شعری او نمود پیدا می­ کند، ایماژها از درون­گرایی او حکایت می­ کند و دل­مشغولی وی به زبان ویژه که زبان گفتاری و امکانات معنایی و صوتی زبان است، سبک وی را به سوی طبیعی شدن سوق می دهد. ث) طبیعت و جنبه­ های سمبلیک آن که در آن شاعر با  رشته­ای از ارتباطات تأویلی، مصداق­های عینی و ذهنی نمادها را به هم پیوند می­دهد و از این رهگذر، احوال درونی خود را بیان می­ کند.  

در دو بخش پایانی نیز به عینیّت ، ذهنیّت و رابطه عشق، انسان و طبیعت و نقش آن در اشعار قیصرامین پور پرداخته شده است.

فصل اول: مقدمه

1-1- بیان مسأله

«چهارعنصر: خاک، آب، باد، آتش، در اصطلاح فلاسفه قوّه­ی مدبّره­ی همه­ی چیزهاست ودرعالم که عبارت است از: زیرفلک قمر تا مرکز زمین و ما آنچه راعینیّت داشته باشد و در خارج از ذهن آدمی محقق گردد، را طبیعت می نامیم.» (دهخدا،1335 )

طبیعت، قسمتی از هستی است و وابسته به لحظات تفکّرانسان وجدایی ازطبیعت، یعنی جدایی از هستی، واژه­ی­طبیعت درحرکت وجودی انسان ، مثل یک جویبار روان وزلال است و­ مظاهر و تجلیّات­آن هم تداعی­کننده ی یک هستی پاک و بی­آلایش. بنابراین شاعربا اندیشیدن درباره ی طبیعت وزیستن باآن درواقع به خود می اندیشد و درخود زیست می کند و تلاش می­ کند تا با هستی رابطه­ای عاطفی برقرار­کند و­روحش را به بی­کرانگی وگسترد­گی طبیعت وعشق ، متصل کند. درمشاهده­ مناظرطبیعی نخست ذهن شاعرازجمال وزیبایی های طبیعت متاثر­می­ شود، نیروی تخیّل وتداعی­معانی و اندیشه­ های مختلف، او را به عا­لمی دیگرمی­برد وشاعردرصدد برمی ­آید تا آن حالت نفسانی را به دیگران القا کند وآنچه را دیده به زبان شعر، وصف کند و پیش چشم ما مجسّم نماید. بنابراین­­­­ دوعامل بسیارمهم است . یکی احوال وشخصیت گوینده ودیگرطبیعت. بادرنظرگرفتن نکات فوق که بیانگر­تاثیراحساسات، اندیشه ها وتخیّلات شاعر و توجّه به مناظرطبیعت و وصف آن هاست این نکته مفهوم می­ شود که، وصف طبیعت می تواند در ردیف موضوعات شعری قرارگیرد. تجسّم مناظرطبیعت به گونه­ ای­که شاعر­آنها را می بیند، نمودار آن است که انفعالات نفسانی آدمی پس ازدیدن مناظرطبیعت  به لباس­کلمات درمی ­آید وباتوجه به نوع نگرش شاعر، جلوه ها وکاربردها آن در شعر نمایان می شود. به هرحال طبیعت، صحنه ی زندگی وکارگاه سرگذشت واندیشه­ی همه­ی انسان هاست. ازحماسه وجنگ، تنهایی وخاموشی، خستگی و فراق، عشق وعرفان و احساس وزیبایی« طبیعت بدون آدمی، افسرده ، بی ثمر و  بی­روح است ­هیچ قوّت ­و اقتداری­ درطبیعت ­وجودندارد ، ­مگر­ این­که ­بواسطه­ی­ سرعت­خیال ­و­­وسعت نظر توجودپیداکند.(نیما،220:1375) در این دریافت همه­چیز ازطبیعت زنده­است وطبیعت ازبرکت وجودانسان، «خیال­تیز و دور­پرواز شاعر، زیبایی شگفت پنهان دراعماق طبیعت را کشف ­می­ کند ­و درآیینه­ی نهان بین­ خود باز می سازد. انسان و طبیعت چون روح در یکدیگر حلول می کنند.» (مسکوب،51:1373)  ­نقش تمثیلی ونمادین طبیعت،درنگاه شاعران گذشته و امروز متفاوت است«درشعررسمی وکلاسیک، طبیعت حقیقتی برون ذهنی و عینی و خارجی است. زیبایی این طبیعت نیز حسی و عاطفگی است نه اندیشگی، طبیعت بستر و گذرگاه حیات است نه سرچشمه و خاستگاه اندیشه» (همان:­64) دراین نوع توصیف، طبیعت خود، بیان زیبایی است که احساس­آن­­­­ درحد ­چشم ­سر­می­ماند­­و­جان اندیشیده را دگرگون نمی­ کند.» (همان:62) امّا در شعر امروزی، دریافت شاعر از شعر، اینگونه نیست بلکه حسی، عاطفی، اندیشیده، پیچیده وچند رویه است« نوع حضور طبیعت را در شعر، فقط شعرتعیین می­ کند.شعری­که ازهستی­­شناسی­و نوع نگاه هنرمند مایه می­گیرد درعبارتی این شعر است که عناصر­ متشکله­ خود،چه طبیعی و چه مصنوعی را انتخاب نموده ودر جای­ خود­می­نشاند(شاه­ حسینی،1380:­245) ­                                                          

قیصرامین­پور یکی ازبزرگترین شاعران دو، سه دهه­ اخیر است که در زندگی هنری و بلکه اجتماعی، درگیر واقعیت بوده است. او از لحاظ بیان حساسیت­هایش در مواجهه با جهان و جامعه، شاعری صادق است و روح زمان به روشنی در شعرش بازتاب یافته است. شعر اوگزارش راستین مناسبات شاعر با هستی، جامعه و طبیعت است(فتوحی،1387: 9) و طبیعت به عنوان شاخص­ترین ­عنصر در ­فضای شعری او حضور دارد وکمتر شعری را از او می توان یافت که درآن عناصرطبیعت به کار نرفته ­باشد به طوری که تصاویر­ شعری او غالبا با عناصرطبیعی شکل گرفته­اند. در این پژوهش ­دلایل رویکرد شاعر به طبیعت و چگونگی استفاده از عناصر زنده و پویای آن مورد بررسی ­قرار می­گیرد تا بتوان به شناخت ذهن و اندیشه­ی شاعر و فضایی که در شعر ایجاد کرده است، دست یافت. شاعر با بهره­ گیری از عناصر طبیعی، در پی ترسیم  این فضا است به طوری که این فضا در اندیشه­ی شاعر، ازپیدایی تا کمال، نمود پیدا می­ کند وموجب می شود،تا صدای ایدئولوژیک وتحولّات­ اجتماعی از عمق اشعارش احساس شود. هدف این پژوهش، بررسی نقش و تاثیرعناصر طبیعی در این فضاست و ازآنجایی­که می توان از عوامل طبیعی برای بیان بسیاری از مسائل ازجمله: موضوعات عرفانی،­ اجتماعی،  حماسی و احساسی،  استفاده کرد وی برای محسوس و ملموس­­تر­جلوه ­دادن اندیشه­ی خود از عناصر طبیعی که نقش مهمّی در بیان اندیشه و احساس، در شعر امروزی دارند ، سود می جوید.                                                                                

در این رساله حیات شعری شاعر، به سه دوره تقسیم می شود که­شاعر با توجه به فضایی که در هر دوره حاکم ­­است از ایماژهای متفاوتی چون: پویا، منفعل و طبیعی­ بهره می گیرد، تا به بیان اندیشه و القای انفعالات نفسانی خویش بپردازد. وی ­برای ابراز عواطف و احساسات شورانگیز خود، مواد ­خام را از طبیعت گرفته و به کمک اعجاز تخیّل آن را در لباس کلمات در می­آورد تا اندیشه­ی خود را به صورت عینی به مخاطب القا کند.                                                                                                                      

در شعر قیصر امین پور از جنبه های­گوناگون به طبیعت نگریسته شده است که در دوره­ های مختلف شعری شاعر، ­نمود یافته است. هدف این رساله بررسی عوامل و اهداف رویکرد شاعر به طبیعت است، که در قالب موضوعات زیر مورد بررسی قرار گرفته است:

الف) ذ کرعوامل طبیعی برای بیان وصف(طبیعت گرایی توصیفی)؛

ب) ذکر عوامل طبیعی برای بیان مضامین حماسی   

پ) طبیعت گرایی تألیفی و تأویلی 

ت) طبیعت گرایی شهودی                                                              

 ث) طبیعت و جنبه های سمبلیک آن                                                                             

ج) عینیّت و ذهنیّت

چ)رابطه ی عشق، انسان و طبیعت

2-1- سوالات اصلی

1- نگاه شاعر به طبیعت در دوره های مختلف شعری او چگونه بوده است؟

2- نقش طبیعت در عینی کردن امور ذهنی و یا تلفیق عینیّت و ذهنیّت در شعر امین پور چیست؟

3- رابطه­ عشق، انسان و طبیعت در شعر قیصر امین پور چگونه است؟

4- طبیعت چه نقشی در تکوین زبان شعری شاعر داشته است؟

3-1- پیشینه تحقیق

با توجه به مطالعاتی که انجام گرفت، این نتیجه به دست آمد که ، پژوهش­­های انجام­گرفته درباره ­ ویژگی­های شعری قیصر امین پور، در حوزه های مختلف بوده است که از جمله می توان به مقالات زیر اشاره کرد:

1- ایرا ن نژاد، نعمت ا… ، صلح در اشعار قیصر امین پور

نویسنده در این کتاب ابتدا به بررسی آثار برجسته­ی ادبی در ارتباط با میزان تأثیرگذاری آنان بر جان مخاطبان هم در دیدگاه سنّتی و هم در رهیافت ها و نظریّه­های جدید نقد ادبی، از جمله نظریّه­ی دریافت می پردازد. سپس با مبنا قرار دادن این مطلب به طرح موضوع یعنی: صلح در اشعار قیصر امین پور­ می پردازد و نتیجه می­گیرد­که قیصر در تبیین هنری تجربه­های زندگی به درک هنرمندانه­ای رسیده است و آن ها را با زبانی مخاطب پسند و در ساختاری منسجم و هماهنگ  بیان کرده است و بین فرم و محتوا و لفظ و معنا ، پیوندی اندام­واره ایجاد کرده است که برای مخاطب در همه حال از آن ها التذاذ ادبی حاصل می­ شود. وی نکات حائز اهمیت در شعر­های قیصر امین پور را پیوند با صلح و عشق و عشق ومحبّت را ازخصیصه های ادبی این شاعر می داند که خواننده را به سمت خلوص و اخلاص می کشاند؛ به طوری که خواننده با متن هم ذات پنداری می­ کند.

2- فتوحی، محمود، سه صدا، سه رنگ، سه سبک در شعر قیصر امین پور

در این مقاله، حیات شعری شاعر، به سه دورۀ فعّال، منفعل و انعکاسی تقسیم شده است که روحیۀ انقلابی وی در هر دوره علاوه بر محتوا در عناصر صوری شعرش، به ویژه در سطح واژگان، ساخت های نحوی و فرایندهای فعلی به روشنی نمودار است و ایماژها و تصویرها نیز در هر دوره نشان دهنده نوع نگاه شاعر است. نویسنده معتقد است که شاعر هر چه به سوی کمال شعری پیش می­رود، نگاهش به سوی اندیشه­ های کلان هستی شناسانه و نوعی پلورالیسم بیش تر معطوف می شود و صدای انعکاسی شاعر را که بیان کنندۀ اشتغال او به درون خویش است، می توان از بطن این درونگرایی شنید.

3- گرجی، مصطفی، مهم ترین موتیف ها و ویژگی های ساختاری در دستور زبان عشق

در این مقاله، نویسنده به بررسی مهم ترین ویژگی های این مجموعه (دستور زبان عشق) در­حوزه ی ویژگی های محتوایی از یک سو و مختصات زبانی و ساختاری از سوی دیگرمی پردازد. از دیدگاه ایشان،­مهم­ترین موتیف ها و درون­مایه­ی شعری این مجموعه عبارتند از: مرگ اندیشی شاعر، هبوط و گم گشتگی شاعر و بازگشت و عشق. ایشان اظهار می دارد که یکی از درون مایه های اصلی مجموعۀ اخیر به ویژه در حوزۀ غزل، عشق و مشتقّّات آن است. مهم­ترین ­رویکرد­نویسنده­ در­آن به­ قرار­ذیل است. 1- عشق و معنای انفسی زندگی.  2- عشق تنها گزاره یی بی سؤال. 3- عشق امری ذهنی است و مادر زیبایی است یا امری عینی و فرزند زیبایی. 4- رویکرد به جهان خود و خد ا. وی سپس به بررسی توجّه به عنصر درد و رنج و عوامل آن در آثار قیصر        ­امین پور می پردازد. در این بخش می نویسد از مجموعه اشعا­ر امین پور چنین استفاده می شود که، ایشان در تبیین و تفسیر این مسأله و خاستگاه آن رویکرد معرفت شناسانه دارند و مهم ترین علل درد و رنج آدمی را در تعرضّات بر ساختۀ انسان با جهان خارج می داند.

4- گرجی، مصطفی ، بررسی ماهیّت و مفهوم درد و رنج در اشعار قیصر امین پور

نویسنده در این مقاله پس از بررسی ابعاد مختلف درد و رنج و ماهیت و مفهوم آن در نظام حاکم بر اندیشه و زبان امین پور، مجموعه اشعار او را در چهار بخش: معناشناسی،­ وجود شناسی و شأن اخلاقی درد و رنج، طبقه بندی، بررسی و تحلیل نموده است. مهم­ترین علل درد و رنج را در تعارض بودن تصورات بر ساخته انسان با جهان خارج می داند. وی مهم ترین عامل درد و رنج را بیش­تر با نگاه انسان امروزی تبیین می­ کند و دو عامل نابسامانی روانی و این جایی و اکنونی نزیستن را به عنوان مهم ترین علل درد و رنج بر­می­شمارد و سپس راه های رهایی از آن را  در موت احمر، بازگشت به حق و خشوع انسان در برابر او، دل زدن به دنیای بی خیالی، سرودن، گفتن و رفتن، عاشق شدن و رسیدن به­ آرمان شهر­ می داند.

5- ترابی، سید ضیاء الدین، تفسیر و تحلیل «شعری برای جنگ»

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 10:39:00 ب.ظ ]




چکیده……………………………………………………………………………………………………یک

پیشگفتار ………………………………………………………………………………………………..دو

تعریف و بیان مسئله ………………………………………………………………………………سه

فرضیه ­ها و اهداف ……………………………………………………………………………سه

پیشینه تحقیق ……………………………………………………………………………………..سه

مقدمه………………………………………………………………………………………………..1

فصل اول:  شعر و موسیقی

1-1  ارتباط شعر و موسیقی……………………………………………………………………9

1-2   موسیقی شعر …………………………………………………………………………….12

1-3   موسیقی شعر اشعار اوحدی ……………………………………………………………14

فصل دوم: موسیقی  بیرونی اشعار اوحدی

2-1 موسیقی بیرونی…………………………………………………………………………….19

2-2  تاثیر وزن بر شعر …………………………………………………………………………..20

2-3  اوزان به کار رفته در اشعار اوحدی ………………………………………………….21

2-4  شواهد اوزان به ترتیب بسامد …………………………………………………………25

2-4-1 اوزان دوری یا متناوب………………………………………………………………..32

2-4-2 اوزان کم کاربرد…………………………………………………………………………33

2-5 وزن رباعی…………………………………………………………………………………..35

2-6 بحور به کار رفته در اشعار اوحدی ………………………………………………….36

2-7 اختیارات شاعری ……………………………………………………………………………38

فصل سوم: موسیقی کناری اشعار اوحدی

3-1 موسیقی کناری……………………………………………………………………………..41

3-1-1 قافیه ……………………………………………………………………………………..41

3-1-2  قافیه و انواع آن در اشعار اوحدی ………………………………………………..42

3-1-2-1 قافیه بدیعی …………………………………………………………………………..49

3-1-2-2 قافیه متوازی …………………………………………………………………………..51

3-1-2-3 قافیه میانی ………………………………………………………………………….51

3-1-2-4 همسانی قافیه و ردیف ……………………………………………………………..52

3-1-2-5 تکرار قافیه ……………………………………………………………………………54

3-1-2-5-1 ردالقافیه …………………………………………………………………………55

3-1-3 عیوب قافیه ……………………………………………………………………………..57

3-1-4 ردیف …………………………………………………………………………………….61

3-1-4-1 ردیف در دیوان اوحدی………………………………………………………….63

3-1-4-2  کاربرد ردیف در اشعار اوحدی ………………………………………………..63

3-1-4-3 انواع ردیف در اشعار اوحدی ……………………………………………………65

3-1-4-4 ردیف آغازی ………………………………………………………………………..70

3-1-4-5 ردیف میانی ………………………………………………………………………..72

3-1-4-6 ردیف از نظر کوتاهی و بلندی…………………………………………………….72

3-1-4-7 ردیف از نظر موسیقایی و بلاغی ………………………………………………..74

3-1-4-7-1تکرار در ردیف ……………………………………………………………….74

3-1-4-7-2 ردیف و واج آرایی …………………………………………………………..75

3-1-4-7-3 تناسب در ردیف…………………………………………………………………..76

3-1-4-7-4 ردیف و تضاد ……………………………………………………………………..76

3-1-5 هنجارگریزی ردیف ……………………………………………………………………..77

فصل چهارم: موسیقی درونی اشعار اوحدی

4-1 موسیقی درونی ………………………………………………………………………….81

4-2 موسیقی درونی در اشعار اوحدی ……………………………………………………..81

4-2-1 تکرار………………………………………………………………………………………81

4-2-1-1 تکرار کلمه…………………………………………………………………….81

4-2-1-1-1 رد العجز علی الصدر …………………………………………………………..82

4-2-1-2تکرار حروف یا آهنگ کلام…………………………………………………….83

4-2-1-3 تکرار واج یا واج واج آرایی ……………………………………………………84

4-2-2جناس ……………………………………………………………………………………84

4-2-2-1 جناس اشتقاق……………………………………………………………………….85

4-2-2-2 جناس شبه اشتقاق ………­……………………………………………………….85

4-2-2-3 جناس تام ……………………………………………………………………………86

4-2-2-4  جناس خط یا مصحف ……………………………………………………………87

4-2-2-5 جناس زاید یا افزایشی……………………………………………………….87

4-2-2-6 جناس قلب ……………………………………………………………………….88

4-2-2-7 جناس لاحق ………………………………………………………………………..89

 

پایان نامه

 

4-2-2-8  جناس مضارع ………………………………………………………………….89

4-2-2-9 جناس مرکب ………………………………………………………………………90

4-2-2-10جناس ناقص یا محرّف ……………………………………………………..90

فصل پنجم: موسیقی معنوی اشعار اوحدی

5-1 موسیقی معنوی………………………………………………………………………….93

5-2 موسیقی معنوی در اشعار اوحدی …………………………………………………93

5-2-1 ارسال المثل (تمثیل) ……………………………………………………………….93

5-2-2 استخدام ………………………………………………………………………………95

5-2-3 ایهام (توریه) …………………………………………………………………………..96

5-2-3-1 ایهام تناسب ………………………………………………………………..97

5-2-3-2 ایهام تضاد ………………………………………………………………………..98

5-2-4 تجاهل العارف ……………………………………………………………………….98

5-2-5 تجرید ……………………………………………………………………………………..99

5-2-6 تضاد (طباق) …………………………………………………………………….100

5-2-7 تلمیح ………………………………………………………………………………..101

5-2-8 تنسیق الصفات ……………………………………………………………………….114

5-2-9 جمع …………………………………………………………………………………..115

 5-2-9-1 جمع با تفریق ……………………………………………………………………115

5-2-9-2 جمع با تقسیم ……………………………………………………………………..116

5-2-10 حسن تعلیل ………………………………………………………………………….117

5-2-11 حسن مطلع …………………………………………………………………………..117

5-2-12 حسن مقطع …………………………………………………………………………118

5-2-13 سیاقة الاعداد (اعداد) ………………………………………………………………118

5-2-14 سوال و جواب ……………………………………………………………………….119

5-2-15 لف و نشر …………………………………………………………………………120

5-2-16 مراعات النظیر ………………………………………………………………….121

نتیجه گیری………………………………………………………………………………………..123

فهرست منابع …………………………………………………………………………124

چکیده:

موسیقی شعر از عوامل موثر و مهمی است که به شکل گیری ساختار شعر و تاثیرگذاری آن کمک می کند. شعر اساساً وسیله بیان و آیینه انعکاس احساسات درونی هر شاعر است که ابزار بیان این عواطف و احساسات، موسیقی شعر است و اوحدی برای تبیین عواطف، افکار، اندیشه ­ها و علایق و سلایق خود، از عوامل تاثیر گذاری موسیقی بهره گرفته است.

در این رساله که هرچند گامی است کوچک برای آشنایی هر چه بهتر با عواطف، افکار و سبک اشعار اوحدی؛ کوشش شده است که موسیقی اشعار وی، از لحاظ موسیقی بیرونی، کناری، درونی و معنوی (وزن، قافیه و ردیف و نیز انواع آرایه­های لفظی و معنوی) که هر کدام به نوعی در شکل گیری و تاثیرگذاری موسیقی شعر و نایل شدن شاعر به اهداف خود؛ یعنی نفوذ در دل­ها و تحریک عواطف و احساسات، کمک می کنند؛ مورد بررسی و تبیین قرار گیرد.

در اشعار اوحدی اوزان مختلف و مستعمل عروضی و بهره­ گیری از اوزان نادر و اختیارات شاعری قابل توجه است؛ انواع قافیه و ردیف در آن ایفای نقش دارند. در آرایه­های لفظی (انواع جناس­ها، ردالعجز، تکرار و…) گوشنواز می­باشد، شگردهای هنری معنوی شاعر، مانند (ایهام، تلمیح، تضاد، مراعات نظیر و…) با هنرمندی در اشعار اوحدی به کار گرفته شده ­اند.

پیشگفتار:

از عواملی که موجب شد، موضوع موسیقی شعر در دیوان اوحدی، برای این پایان نامه مدنظر قرار گیرد، دلبستگی فراوان به مسائل و مباحث موسیقی شعر به ویژه اشعار اوحدی است، جرقه علاقه به انجام این کار، از دوران کارشناسی و از کلاس عروض و قافیه جناب آقای دکتر صدقی در من ایجاد شد و همواره مترصد فرصتی بودم که در این مورد بیشتر به تحقیق و کاوش بپردازم؛ تا اینکه در دوره کارشناسی ارشد، موضوع پایان نامه، تحت عنوان موسیقی شعر در دیوان اوحدی مراغه­ای، با راهنمایی استاد گرانقدرم آقای دکتر صدقی و با مشاوره استاد ارجمند، جناب آقای دکتر گلی به گروه زبان و ادبیات فارسی پیشنهاد و از طرف گروه محترم تصویب شد، با علاقه فراوان شروع به کار کردم و برای تحقیق و تدوین آن تا جایی که میسّر بود به منابع متعدد مراجعه نمودم، در طول این مدت پشتیبان و مشوّق من استاد راهنمای گرامیم بودند که با سعه­ صدر و گشاده رویی راهنمایی های ارزنده خود را از بنده دریغ نکردند و مرا به ادامه راه دلگرم نمودند.

بیان مسئله:

یکی از عوامل موثر و مهمّی که به شکل گیری ساختار شعر و تاثیرگذاری آن کمک می کند، موسیقی شعر است؛ بنابراین کشف این ظرایف و دقایق و تبیین و تحلیل آن­ها در مجموعه اشعار اوحدی مراغه­ای، ضروری به نظر می رسد و در نوع خود می تواند مفید باشد.

فرضیه ها و اهداف پژوهشی:

فرض بر این است که اوحدی مراغه ای برای شکل گیری اشعار خود از اوزان متنوعی بهره گرفته و از بحرهایی از قبیل رمل، هزج، رجز، خفیف، مجتث و نظایر آن سود جسته است و برای دل انگیز کردن و موثر نمودن تاثیر سخن منظوم خود از موسیقی درونی (ترکیب و آرایش واژه) غافل نبوده است.

کشف زوایا و بیان مباحث مختلف موسیقی شعر دیوان اوحدی مراغه­ای، از قبیل اوزان مختلف اشعار و زحافات آن ها، مباحث مربوط به ردیف و قافیه و نیز موسیقی درونی، از جمله اهداف پژوهشی این تحقیق خواهد بود.

پیشینه تحقیق:

در مورد موسیقی شعر برخی شعرا؛ از جمله موسیقی شعر غزلیات شمس با راهنمایی دکتر احمد گلی، موسیقی شعر دیوان هوشنگ ابتهاج، با راهنمایی دکتر ناصر علیزاده، تحقیقاتی انجام شده است؛ ولی تا جایی که معلوم است تحقیقی در این مورد و با این عنوان در دیوان اوحدی مراغه ­ای صورت نگرفته است.

مقدمه:

 بــه  نـام  آنکـه  مـا  را  نـام  بخـشیـد                             زبـان  را  در  فصـاحت کـام بخـشیـد

(اوحدی مراغه­ ای)

اوحدی مراغه­ای (اصفهانی) از شاعران و عارفان توانای قرن هفتم و هشتم و معاصر ایلخانان مغول است که به علت هم عصری با شاعر نامداری چون حافظ شیرازی، نتوانست آنگونه که باید بدرخشد. تاریخ ولادت وی بر ما معلوم نیست و در منابع قدیمی ذکر نشده است، ولی شرح حال نویسان معاصر  با توجه به بیتی از مثنوی جام جم وی که در آن به تاریخ اتمام کتاب در سال 733 و نیز بیتی از همان مثنوی که در آن به شصت سالگی خود اشاره کرده است، تاریخ ولادت او را حدود 670 الی 673  رقم زده اند.

 چــون  ز  تــاریـخ   بــرگـرفـتـم   فــال                              هفـتـصـد  رفتــه  بود  و سی و سـه سال 

(اوحدی مراغه ­ای، 1375: 672)

 اوحــدی   شصـت   سـال   سخـتی  دیـد                       تـا  شـبـی  روی  نیــک بخـتــی  دیــد

(همان: 649)

در کتب قدیمی به نام پدر اوحدی اشاره­ای نشده، جز در ریحانة الادب که نام پدر وی «حسین» ثبت شده است (مدرس تبریزی، 1369:­202)؛ همچنین بر روی سنگ قبر وی به نام پدرش حسین اشاره شده است.

درباره زادگاه اوحدی و این که مولدش مراغه بوده یا اصفهان بین نویسندگان اختلاف نظر وجود دارد، برخی مولد او را به دلیل اصفهانی بودن پدرش اصفهان می دانند (جامی،1366­:­672، خواندمیر، 1379:­58) و برخی نیز زادگاه او را مراغه می دانند (دولتشاه سمرقندی، ­1338: 157، شوشتری، ج2، 1334: 121) از آن جا که وی مدت زیادی از عمرش را در مراغه سپری کرده و در همانجا نیز وفات یافته است، بیشتر به اوحدی مراغه ­ای شهرت دارد.

عده ­ای معتقدند اوحدی نخست صافی تخلص می کرده است؛ از جمله «صاحب تذکرة صحف ابراهیم و به تقلید از او محمد علی تربیت مولف کتاب دانشمندان آذربایجان و نویسندة کتاب ریحانه الادب و محمود فرّخ و… و بالاخره دکتر ذبیح الله صفا در تاریخ ادبیات خود به استناد ابیات زیر از روی تسامح و تساهل تخلص آغاز شاعری اوحدی را صافی ثبت کرده ­اند» (گلی، مقدمه و گزینش و گزارش غزلیات اوحدی، 1387: 11).

جـانـا  تـو  بـه  حسـن  اگر  نلافی  پیـداست                                کـاندر  دهنت  موی  شکـافی  پیـداسـت

مــا  را  دل  سـخــت  تــو  در آییـنه  بــزم                                     مـاننـده  سنگ  از  آب  صافی پیـداسـت

(ص434،بب11و12 )

خورشید  که  خاک  ازو  چـو  زر  می گـردد                             از  شـوق  رخ  تـو  در بـدر  مـی گـردد

 یک  جرعه  می  صاف  تو  در صافی ریخت                           شد  مست  و  درین  میان  بسر می گردد

(ص439،بب54و55)

 صـافی  چــو  تـو  را  دیـد روان  می نـالـد                              بـر سیـنه  ز  غـم  سنگ زنـان  می نالـد

 گفتی  تـو  کـه  نالیـدن  صـافی  از چیـست                           جـانش  به  لب  آمدست  از آن می نالـد

(ص 442،بب77و78)

در همه موارد بالا مراد از «صافی» نام رودی در مراغه است که به «صافی» یا «صافی رود» مشهور بوده است (همان). برخی نیز معتقدند وی مرید شیخ اوحدالدین کرمانی بوده و دست ارادت به وی داده و تخلص خود را از نام او گرفته است (دولتشاه سمرقندی، 1338:­157، هدایت، بی تا:­35)، ولی این فرضیه با توجه به «سال وفات اوحدالدین کرمانی (م 634 یا 635ه) و سال تقریبی ولادت اوحدی (حدود 673ه) تعارض دارد» (صفا، ج3، 1368:­831)، بنابراین اوحدی  تخلص  خود را از نام خود که اوحدالدین بوده، گرفته است.

اوحدی در اوایل زندگی به کسب علم و دانش پرداخته «تحصیلات خود را در مراغه شروع کرده و برای این مقصود به خارج نرفته است؛ زیرا در آن هنگام مراغه را مدارس شایسته ای بوده و پایتخت شاهنشاهی هلاکو خان و خواجه نصیر از رصدخانه و مدرسه خالی نبوده است» (مسرور، سال نهم:126) و پس از کسب علم در مراغه از آن جا خارج شده و به سفر پرداخته است.

وی مردی جهان دیده و اهل سیر و سیاحت بوده و به شهر های مختلفی سفر کرده که در مقدمه دیوان نیز به آن اشاره شده است. اوحدی علاوه بر مراغه که پایتخت ایلخانان مغول بوده به اصفهان و کرمان سفرکرده؛ همچنین سفرهایی به شهرهای دیگر داشته است: از جمله «بصره، دمشق، سلطانیه، نجف، عراق، قم، کربلا.و…» (اوحدی مراغه­ای، 1375: پنجاه و پنج).

درباره مذهب وی مطلبی به طور صریح بیان نشده، ولی آنچه از دیوان وی بر می آید، اوحدی « سه جا از چهار یار و یک جا از یار غار و دو جا از ابوبکر و سه جا از صدیق و دو جا از فاروق ویک جا از عثمان و یک جا از ذوالنورین و دو جا از صحابه نام برده…و پیداست که وی پیرو طریقه شافعی بوده» (همان: ­پنجاه و نه)، ابیاتی نیز در دیوان وی وجود دارد که شاعر در آن  نامی از صدیق و غار، عدل عمر، یار غار، شرم عثمان  و ذوالنورین به کار برده است که به نمونه هایی اشاره می شود:

 بوجهـل را مخـالفت احمـد از چـه خـاست؟                      وآن عنکبوت و پرده و صدیق و غار چیست؟

 (ص10،ب5)

 از مـن بـه پیش قـاضـی رشـوت ستـان بگـو                       کین شــرع احمـدیـت به عـدل عمـر شــود

(ص16،ب6)

نــظــر  جــهــل  چــون  تـوانــد  دیـــد                                     یــــار در غــــار و  غـــــار در پـــــرده

(ص352،ب11)

 یـافــت  عثـمــان  ز  شـرم  و ایمــان زین                            کــاتــب وحــی گـشــت و ذوالنـــورین

(ص586،ب1)

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 10:39:00 ب.ظ ]




 کلیله و دمنه کتابی است که از زمان های گذشته چه از لحاظ مسائل ادبی و چه از لحاظ مسائل اجتماعی و فکری در بین ملل مختلف مورد توجه بوده است. دکتر سیروس شمیسا درباره ی «کلیله و دمنه» می نویسد: «کلیله و دمنه در طی تاریخ به سه جهت همواره مورد توجه بوده است: یکی از لحاظ فکری که آن را کتاب کیاست وسیاست می دانستند و از این رو مخصوصاً مورد توجه دولتمردان و اصحاب سیاست بوده است. دو دیگر به لحاظ تاریخ نثر فنی چنان که اکثر نویسندگان این سبک به آن نظر داشته اند و از آن نام برده اند و حتی کسانی چون وصّاف الحضره در صدد معارضه با آن برآمده اند و سه دیگر به لحاظ تلخیص و شرح و باز نویسی چنان که قانعی شاعر آن را در قرن هفتم منظوم کرد. و در قرن دهم شیخ ابوالفضل دکنی باز نویسی دیگری از آن کرد و آن را عیار دانش نام نهاد. » ( شمیسا، 1387: 85 ) در مورد تاریخ ترجمه ی این کتاب از عربی به فارسی توسط نصر الله منشی و دیگر ترجمه هایی که از این کتاب صورت گرفته بهتر است به معرفی اجمالی این کتاب توسط كریم كشاورز رجوع کنیم: «كتاب كلیله و دمنه (كرتكا – دمنكا ) در اصل به زبان سانسكریت بوده و در دوران پادشاهی خسرو انوشیروان ابن مقفع (روزبه پسر دادویه ملقب به ابن مقفع) مشهور از زبان پهلوی به عربی ترجمه شد. رودكی شاعر نامی عصر سامانی آن را به نظم درآورد. ولی تنها چند بیتی از اثر نفیس وی در دست است. كلیله و دمنه معروف به بهرام شاهی در حدود سال 538 هجری توسط ابوالمعالی نصر الله بن محمدبن عبدالحمید از متن عربی یاد شده به فارسی برگردانده شده است. در عصر سلطنت سلطان حسین میرزا بایقرا ملاحسین واعظ كاشفی خواست كلیله و دمنه را به گمان خود نیكوتر كند و زشتش كرد و آن را انوار سهیلی نامید.» ( كشاورز، 1345: 578) ) اما اصل و ریشه این کتاب را باید در هندوستان جستجو کرد. تقریباً تمام محققان به هندی بودن آن اشاره کرده اند. محمد جعفرمحجوب هم در فصل اول کتاب خویش گزارش مبسوطی از اصل و ریشه کتاب کلیله و دمنه ارائه داده و این گونه می نویسد: «کتابی که امروز به نام های گوناگون کلیله و دمنه، انوار سهیلی، عیار دانش، همایون نامه و افسانه های بیدپای در ادب جهان معروف است، ایرانیان از هندوستان آورده، خود بابی چند بدان افزوده و بدین صورت تنظیم و تبویب کرده اند.» ( محجوب، 1336: 9)

    فرانسوا دوبلوا نیز در پیشگفتار کتاب خویش کلیله و دمنه را از جمله منابع معتبر تاریخ روابط تمدن ها   می نامد. (دوبلوار،1382: 5)  اما حکایت چگونگی راه یابی این کتاب ازهندوستان، به ایران و سپس به جهان اسلام را به گونه های مختلفی نقل کرده اند. طریق اول همان است که خود نصر الله منشی در مقدمه کتاب خویش بیان می کند.

انوشیروان پادشاه ایران شنید که در هندوستان کتابی به نام کلیله و دمنه موجود است. بنابراین شاه مشتاق دست یابی به این کتاب شد. و برزویه، مامور آوردن کتاب از هندوستان گردید. برزویه وقتی به هندوستان رسید، هیچ کس را از ماموریت خویش آگاه نساخت، و در محفل درس بزرگان هند حاضر شد. در این میان با یکی طرح دوستی ریخت و هنگامی که به دوستی و شفقت او واثق شد، راز خویش را با او در میان  گذارد. دوست هندی برزویه کتابها را برای او فراهم  آورد. و او با دقت فراوان مشغول نوشتن  گشت و در این حین انوشیروان را نیز از ماجرا واقف گردانید. هنگامی که پادشاه این خبر را دریافت كرد دستور بازگشت سریع برزویه را  داد و «بروزیه طبیب بر سبیل تعجیل بازگشت و بحضرت پیوست. »( منشی، 1381: 35 )   برزویه کتاب را در بین علما و اشراف ملک عرضه داشت و همگان متعجب گشتند. پادشاه خزانه را بر او گشود تا هر آن چه از جواهر می خواهد بردارد اما او به یک جامه بسنده كرد. ولی در عوض از پادشاه درخواست كرد تا وزیر دانشمند او یعنی بزرگمهر (بزرجمهر) بابی را به نام او در آغاز کتاب بیاورد تا نام نیک او برای همیشه باقی ماند. ( منشی،  همان: 29 )  تحریر دیگری هم از آغاز سفر برزویه به هندوستان و آوردن کتاب کلیله و دمنه وجود دارد «برزوی رئیس پزشکان ایران، در یکی از کتابهای خود می خواند که در کوهستان های هند گیاهان شگفت انگیزی هست که چون با نسبتی معین به هم آمیخته شوند، می توانند مرده را زنده گردانند. برزوی نامه ای به شاه خسروی انوشگ روان می نویسد و از او اجازه می خواهد به هند رود و به جستجوی آن گیاهان بپردازد. شاه می پذیرد، و هدایا و نامه هایی را که در آنها از شاهان متعدد هند می خواهد که برزوی را در اجرای  ماموریتش یاری کنند، به او می دهد. برزوی وارد هندوستان می شود وبا استقبال و یاری امرای محلی روبرو می گردد. او سراسر هند را می گردد و همه رستنی های کمیاب را گرد می کند و می آزماید، ولی چون مرده را زنده نمی تواندکرد، ناامید می شود وی سرانجام با دانایان هند رایزنی می کند. ایشان  می گویند در کتاب های خود درباره ی رستنی های شگفت انگیز که مرده را زنده می کند خوانده اند؛ اما پس از پژوهش طو لانی، توضیح درست آن را دریافته اند. یعنی که داستان این رستنی ها، داستانی تمثیلی است: کوهها، مردان خردمند اند؛ رستنیها کتابهای ایشان؛ و مرگ، نادانی است. به یاری کتابهای دانشی، مرده ( نادان ) می تواند به زندگی ( دانایی و آگاهی ) باز گردد. برزوی از دریافت این نکته شادمانیها می کند و بر آن می شود تا کتابهای دانشی هند را گرد آورد و به فارسی ترجمه کند. او سر انجام به ایران باز می گردد . شاه نیز بسیار خشنود است. بزرگمهر را دستور می دهد تا کتابهایی را که برزوی ترجمه کرده در خزانه ی پادشاهی نگاه دارد. یکی از این کتابها کلیله و دمنه است که فصل اول آن به زندگی برزوی اختصاص می یابد. » ( دوبلوا  فرانسوا ، 1382: 100 )

اما کتاب « شاهنامه » این روایت را با عنوان « اندر آوردن برزوی کلیله و منه را از هندستان» چنین نقل

 می کند:

به پیری رسیده سخن جوی بود                     پزشکی سراینده برزوی بود

 

مقالات و پایان نامه ارشد

 

به هر بهره ای در جهان شهره ای                     ز هر دانشی داشتی بهره ای

بیامد بر نامور شهریار                                    چنان بد که روزی به هنگام بار

پژوهنده ی دانش و یاد گیر                           چنین گفت کای شاه دانش پذیر

همی بنگریدم به روشن روان                          من امروز در دفتر هندوان

گیاهی است رخشنده چو رومی پرند            نوشته چنین بد که در کوه هند

نیامیزد و دانش آرد به جای                            که آن را چو گرد آورد رهنمای

سخنگو گردد هم اند زمان                              چو بر مرده بپراکنی بی گمان

بپیمایم این راه دشوار خوار                          کنون من به دستوری شهریار

مگر کاین شگفتی به جای آورم                      بسی دانش رهنمای آورم

(شاهنامه، 1385: 590)

انوشیروان پذیرفت و برزوی برای یافتن گیاه راهی هندوستان شد. اما تلاش او برای یافتن گیاه بی نتیجه ماند. برزوی از دانایان هند پرسید،که آیا دانایی از شما بالاتر هم در هند هست. دانایان درباره پیری کهن سال سخن گفتند.

که دانید که داناتر از خویشن                           کجا سربرفرازد از انجمن

به پاسخ شدند انجمن هم سخن                       که دانند ای هست ایدر کهن

به سال و خرد او زما بهتر است                        به  دانش زهرمهتری بهتر است

 (فردوسی، همان: 591)

برزوی پیر کهن سال را پیدا کرد و از او درباره گیاه شفا بخش پرسد و پیر دانا این راز را بر برزوی  گشود.

گیاه چون سخندان و دانش چو کوه         که باشـد همه سـاله دور از گــروه

تن مرده چـون مـرد بی دانـش است         که نادان به هر جای بی دانش است

بـه دانش بـود بـی گـمان زنـده مـرد          خنـک رنـج بــردار پـایـنده مـــرد

یکـی دفتری هســت در گنــج شـاه             که خــواند کلیـله و را نیـک خواه

چـــو مـــردم زنـادانـی آمـد ســتوه              گیاچون کلیله است ودانش چوکوه

کـه باشـد به دانـش نمـاینـــــده راه             بیـا بـی چـو جـویی تـودرگنج شاه

(همان،591 )

برزوی به نزد شاه رفت و از او کتاب کلیله و دمنه را درخواست کرد. ابتدا شاه ممانعت کرد ولی بعد به علت ارادتی که به شاه ایران داشت کتاب کلیله را در اختیار برزوی گذارد، اما به یک شرط و آن اینکه از  کتاب رونوشتی بر ندارد. برزویه طبیب کتاب را با اشتیاق خواند و داستان های آن را به خاطر سپارد و مخفیانه هر آنچه را که از بر داشت می نگارد.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 10:38:00 ب.ظ ]