تعریف عملیاتی سبک های تفکر: عبارت است از نمره ای که آزمودنی از پرسشنامه سبک های تفکر استرنبرگ-واگنر(۱۹۹۱) به دست می آورد.

 

فصل دوم

 

پیشینه پژوهش

 

مقدمه

 

هدف از مرور ادبیات تحقیق بررسی عمیق‌تر مباحث نظری و یافته های پژوهشی است. که به طور مشخص با کار پژوهشگر مرتبط هستند. در این فصل ابتدا متغیرهای سبک‌های تفکر و راهبردهای مقابله با استرس مورد بحث و بررسی قرار می‌گیرد و در ادامه تحقیقات صورت گرفته که با تحقیق حاضر مرتبط هستند به تناسب ذکر می‌گردند.

 

بخش اول: سبک‌های تفکر

 

در این قسمت ابتدا به بررسی واژه سبک و ریشه شناسی آن می پردازیم و سپس به بررسی سبک تفکر به طور اخص پرداخته می شود.

 

سبک چیست؟

 

واژه سبک معادل style انگلیسی است این واژه خارجی را در زبان و ادبیات فارسی، شیوه مشخصی که در انجام گرفتن کاری یا ساخته شدن چیزی به کار می‌رود (انوری، ۱۳۸۱) اطلاق می‌شود تحقیقات انجام شده در حیطه روان‌شناسی ‌در مورد سبک‌ها را می‌توان به طور کلی به دو دسته تقسیم کرد:

 

الف) تحقیقات اولیه ‌در مورد سبک‌ها که بیشتر در جهت یافتن سبک‌های مختلف و دادن عنوان به آن ها صورت گرفته بود.

 

ب) تحقیقات اخیر ‌در مورد سبک‌ها که بیشتر برای ایجاد یک مدل کلی‌تر از سبک‌ها و یکی کردن سبک‌های مختلف، صورت گرفته است که می توان به مطالعات استرنبرگ و همکاران اشاره کرد(زانگ و استرنبرگ، ۲۰۰۰).

 

نظریه های مختلف درباره‌ سبک

 

استرنبرگ و گریگورنکو[۱۰](۱۹۹۵) مدل‌ها و نظریه های موجود با عنوان سبک را برای انجام تحقیقات در سه دسته طبقه‌بندی کرده‌اند (زانگ، ۲۰۰۱).

 

نخست: سبک‌های شناخت محور[۱۱]: رویکرد شناخت محور مربوط به سبک‌های شناختی است: نظریه پردازان در این حوزه در تلاش برای نشان دادن مشخصات افراد هنگام فعالیت‌های عقلانی و ادراکی بودند. یکی از معروف‌ترین این سبک‌ها توسط ویتکین[۱۲] (۱۹۷۸) با عنوان سبک‌های وابسته به زمینه[۱۳] و نابسته به زمینه[۱۴] مطرح گردید. یکی دیگر از سبک‌های شناختی، سبک‌های تکانشی[۱۵] ـ تأملی[۱۶] است که توسط کیگان[۱۷] در سال ۱۹۵۸ معرفی گردید (استرنبرگ،گریگورنکو، ۱۹۹۷).

 

دوم: سبک‌های شخصیت محور[۱۸]: این رویکرد برای تحقیقات سبک‌هایی با نگرش شخصیت محور است. نظریه مایر[۱۹] و میلر[۲۰] (۱۹۸۰) که بر اساس کارهای یونگ[۲۱] (۱۹۲۳) ارائه گردید یکی از عمده نظریه های مربوط به سبک‌های شخصیت محور است. نظریه گریکورک (۱۹۸۴) که بر اساس روش رفتاری، افراد را در مکان‌ها و زمان‌های مختلف از هم جدا می‌کنند یکی دیگر از نظریه های شخصیت محور است. نظریه دیگر توسط میلر (۱۹۹۱ـ ۱۹۸۷) ارئه شده که تا حدودی با بقیه طبقه‌بندی‌های سبک‌های شخصیت محور متفاوت است او طبقه‌بندی زیر را انجام داد. کلی در مقابل جزیی، عینی در مقابل ذهنی، هیجان ثابت در مقابل غیر ثابت ( به نقل از استرنبرگ، گریگورنکو، ۱۹۹۷)

 

سوم: سبک فعالیت محور: نظریه دان و دان[۲۲](۱۹۶۷) از دیگر نظریه هایی است که در حوزه، سبک‌های فعالیت محور مطرح شده است و بیشتر از دیگر سبک‌های یادگیری بر روی آن پژوهش صورت گرفته است. این مدل برای شناسایی ترجیح‌های فرد ‌در مورد روش‌ها، منابع و محیط‌های آموزشی می‌باشد (‌علی‌آبادی،‌۱۳۸۲). نظریه کلب[۲۳] و دان به طور وسیعی در دنیای تعلیم و تربیت به کار گرفته شده‌اند(به نقل از استرنبرگ، گریگورنکو، ۱۹۹۷).

 

تعریف سبک تفکر

 

مورگان، کینگ، ویس و اسکوپلر (۱۹۸۷، به نقل از سیف ۱۳۷۹) تفکر (اندیشیدن) را بازآرایی یا تغییر شناختی اطلاعات به دست آمده از محیط و نمادهای ذخیره شده در حافظه درازمدت دانسته‌اند.

 

فازیو[۲۴](۱۹۹۵) شناخت را به عنوان ارتباط معنی‌دار بین نگرش نسبت به موضوع و ارزیابی آن بیان می‌کند. هالینگ شد[۲۵] (۱۹۹۸) فرایند شناختی را هماهنگی آشکار ذهن در رابطه با وقایع می‌داند و نقش آن را ساخت واقعیت یکسان برای افراد می‌داند.

 

آگاهی فرد از چیزها و درک آن ها را می‌توان به عنوان سیستم باورها و تفکرات فرد در نظر گرفت (روکیچ[۲۶]، ۱۹۶۸).

 

شعاری نژاد (۱۳۶۴) تفکر را عبارت می‌داند از:

 

۱ـ پذیرش عاطفی یک اصل یا مذهب مانند یک حقیقت.

 

۲ـ قضیه‌ای که شخص درستی آن را پذیرفته است بدون اینکه بر آزمایش علمی یا انتقادی مبتنی باشد.

 

۳ـ درآمدن از یک حالت شک به حالت استقرار و ثبات نظر و عقیده و این یک امر انفرادی نیست بلکه گاهی به جامعه سرایت می‌کند.

 

۴ـ تمایل به واکنش خودآگاهانه در یک شیوه و طریقه ثابت در یک وضع خاص.

 

سبک شناختی ویژگی‌های شخصیتی را شامل می‌شود که سبب تفاوت افراد از یکدیگر می‌شود، همچنین سبک شناختی به طریقه دریافت، ذخیره سازی، پردازش و انتقال اطلاعات توسط فرد اشاره دارد. گلدشتاین و بلکمن معتقدند که سبک شناختی، ساختاری فرضی به منظور توضیح فرایند واسطه بین محرک و پاسخ است و آن را به عنوان فرایند انتقال اطلاعات از محرک‌های عینی تا مفاهیم تفسیر شده توسط فرد می‌دانند (نوروزی، ۱۳۸۲).

 

اصول سبک‌های تفکر

 

۱ـ سبک‌های تفکر، توانایی نیستند بلکه رجحان‌هایی[۲۷] برای به کارگیری توانایی‌ها، هستند. اگر تفاوتی بین سبک‌های تفکر و توانایی‌ها وجود نداشت، صحبت از مفهوم سبک‌ها ضرورتی پیدا نمی‌کرد.

 

۲ـ همخوانی بین سبک‌های تفکر و توانایی‌ها یک «نیروی افزایشی»[۲۸] ایجاد می‌کند که بسیار افزونتر از مجموع اجزاءِ آن است.

 

۳ـ انتخاب‌های زندگی مستلزم تناسب بین سبک‌های تفکر و توانایی‌ها است.

 

۴ـ انسان‌ها دارای الگوهای متعدد سبک تفکر هستند.

 

۵ـ سبک‌های تفکر در موقعیت‌های مختلف متفاوت هستند.

 

۶ـ «پایداری»[۲۹] در سبک‌های تفکری که افراد ترجیح می‌دهند، متفاوت است.

 

۷ـ افراد در «انعطاف پذیری»[۳۰] نسبت به سبک‌های تفکر خود متفاوت هستند.

 

۸ـ سبک‌های تفکر دارای ویژگی «جامعه پذیری»[۳۱] هستند.

 

۹ـ سبک‌های تفکر در طول زندگی تغییر می‌کند.

 

۱۰ـ سبک‌های تفکر قابل«اندازه‌گیری»[۳۲] هستند.

 

۱۱ـ سبک‌های تفکر «قابل آموزش»[۳۳] هستند.

 

۱۲ـ ارزش گذاری سبک‌های تفکر، در بُعد زمان، نسبی است.

 

۱۳ـ ارزش گذاری سبک‌های تفکر از نظر مکانی امری نسبی است.

 

۱۴ـ درستی و نادرستی سبک‌های تفکر امری نسبی است.

 

۱۵ـ تناسب بین سبک تفکر و سطوح مختلف توانایی امری پیچیده است. (استرنبرگ، ۱۹۹۹، ترجمه اعتماد اهری و خسروی، ۱۳۸۰).

 

متغیرهای مؤثر در شکل گیری سبک‌های تفکر

 

متغیرهایی که در تحول سبک‌های تفکر تأثیر دارند، عبارتند از:

 

۱ـ فرهنگ: اولین متغیری که در تحول سبک‌های تفکر نقش دارد فرهنگ است. بعضی فرهنگ‌ها به بعضی از سبک‌های تفکر بیشتر اهمیت می‌دهند. برای مثال: در آمریکای شمالی بیشتر تأکید بیشتر روی نوآوری و ایجاد فرصت‌های مناسب باعث می‌گردد که سبک‌های قانون‌گذار و آزاد اندیش حداقل در میان بزگسالان اهمیت بیشتری داشته باشد.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...