پایان نامه حقوق : مبانی حقوقی ایفاء دین از ناحیة غیر مدیون و استثنائات وارده بر ذیل ماده 267 |
فصل اول: كلیات
گفتار اول: تعاریف (واژه های کلیدی)……………………………………………………. 4
گفتار دوم: مفهوم وماهیت حقوقی اذن و اجازه ………………………………….. 12
بند اول: مفهوم وماهیت حقوقی اذن …………………………………………………….. 12
بند دوم: مفهوم و ماهیت حقوقی اجازه ……………………………………………….. 14
بند سوم: وجوه افتراق اذن و اجازه ……………………………………………………. 15
بند چهارم:کاربرد اذن درماده 267 ق م………………………………………………. 15
گفتار سوم:مفهوم وماهیت ایفاء تعهد: ………………………………………………… 18
الف:مفهوم………………………………………………………………………………………… 18
ب:ماهیت…………………………………………………………………………………………… 18
بند اول: اقسام تعهد …………………………………………………………………………. 19
الف)قراردادی……………………………………………………………………………………. 19
ب)غیرقراردادی…………………………………………………………………………………. 19
بند دوم: اقسام ایفاء…………………………………………………………………………… 20
الف)اختیاری……………………………………………………………………………………… 20
ب)اجباری…………………………………………………………………………………………. 20
گفتار چهارم: قلمرو مادة 267 قانون مدنی ………………………………………….. 22
فصل دوم:ماهیت حقوقی ایفای دین به وسیلة ثالث…………………….. 28
گفتار اول: ماهیت قرار دادی …………………………………………………………….. 32
بند اول: تاثیراذن مدیون درماهیت ایفاء ……………………………………………….. 32
بند دوم:تاثیر قصد تبرع ثالث درماهیت ایفاء………………………………………….. 34
بند سوم:تاثیرقبول مدیون درماهیت ایفاء………………………………………………. 34
گفتار دوم: ماهیت ایقاعی پرداخت ثالث ………………………………………………. 36
بنداول) ایقاع معین ……………………………………………………………………………. 38
بند دوم) ایقاع نامعین ……………………………………………………………………….. 39
بند سوم) وجوه افتراق ایفاء دین با سایر ایقاعات ………………………………….. 39
گفتار سوم: ماهیت حقوقی ایفای دین طبیعی توسط ثالث ……………………….. 41
بند اول: مفهوم دین طبیعی………………………………………………………………….. 41
بنددوم )حالات ایفاء دین طبیعی……………………………………………………………. 42
الف)ایفای دین طبیعی توسط ثالث مأذ ون ……………………………………………. 42
ب) ایفاء دین طبیعی توسط ثالث غیر مأذون …………………………………………. 43
گفتار چهارم: مقایسة ایفا ثالث با انتقال دین و طلب ……………………………….. 45
بند اول: مقایسه با انتقال دین ……………………………………………………………… 45
بند دوم: مقایسة با انتقال طلب ……………………………………………………………. 50
بند سوم:مقایسه ایفای ثالث باعقد ضمان وحواله…………………………………… 54
گفتارپنجم: مقایسة ایفای ثالث با تبدیل تعهد ………………………………………………………………… 56
گفتار ششم:مستثنیات ایفا ثالث……………………………………………………………………………………… 64
بنداول:قائم بودن تعهد به شخص متعهد(ماده268قانون مدنی)…………………………………… 64
بنددوم:ذینفع بودن متعهد درایفای دین…………………………………………………………………………… 64
بند سوم:ذینفع بودن متعهد له…………………………………………………………………………………………. 65
فصل سوم: مبانی حقوقی و فقهی قاعدة پرداخت ثالث………………………….. 66
گفتار اول: مبانی حقوقی …………………………………………………………………….. 68
بند اول) متون قوانین موضوعه…………………………………………………………… 68
بنددوم) رویه های قضایی…………………………………………………………………… 73
بندسوم) مصالح اجتماعی …………………………………………………………………… 80
گفتار دوم: مبانی فقهی……………………………………………………………………….. 82
بنداول) آیات و روایات ………………………………………………………………………. 82
بنددوم) اصول و قواعد فقهی ……………………………………………………………… 84
الف)اصول فقه ………………………………………………………………………………….. 84
1)اصل صحت………………………………………………………………….. 84
2)اصل اشتغال یا احتیاط……………………………………………………….. 84
ب)قواعد فقه…………………………………………………………………….. 85
1)قاعده احسا ن…………………………………………………………………. 85
2)قاعده لاضرر…………………………………………………………………. 87
بندسوم) اجماع …………………………………………………………………………………. 88
بندچهارم) عقل …………………………………………………………………………………. 89
گفتار سوم: دیدگاه فقهادرمورد مشروعیت یا عدم مشروعیت ایفاء ثالث……………………… 90
بنداول)نظرقائلین به مشروعیت……………………………………………………………. 90
بند دوم:نظرقائلین به عدم مشروعیت …………………………………………………… 90
فصل چهارم: استثنائات واردبرذیل ماده 267 ق م ……………………… 94
گفتار اول: مبانی حقوقی حق رجوع ثالث:………………………………………………. 95
بند اول: متون قانونی(ا حصا مواد قانونی)…………………………………………….. 98
بند دوم: رویه های قضایی…………………………………………………………………….. 112
گفتار دوم: ماهیت حقوقی حق رجوع ثالث …………………………………………… 118
بند اول: استیفا………………………………………………………………………………….. 119
بنددوم: قرض …………………………………………………………………………………. 121
بند سوم: قائم مقامی ………………………………………………………………………… 122
بند چهارم: ماده10 قانون مدنی………………………………………………………….. 123
بند پنجم :نما یند گی …………………………………………………………………………. 124
بند ششم: اذن مدیون………………………………………………………………………… 124
بند هفتم : وکا لت……………………………………………………………………………… 126
نتیجه گیری نهایی ………………………………………………………………………. 128
فهرست منابع ………………………………………………………………………………. 132
مقدمه:
آنچه در این پایان نامه مورد بررسی قرار می گیرد تحلیل قاعده مهم وکاربردی ایفای دین بوسیله ثالث(موضوع ماده 267 ق م)واستثنائات وارد بر ذیل ماده مرقوم یعنی مواردی که ثالث پرداخت کننده بدون اخذ اذن از مدیون حق داردجهت استرداد آنچه از بابت مدیون به داین پرداخته ازاو مطالبه نماید بنابراین هدف اساسی این تحقیق ا ینست که مبانی ودلایل تجویز این اقدام که بااصل مهم عدم ولایت تنافی دارد درحقوق ایران وبرخی کشورهای اسلامی که حقوق ایران با آنها سنخیت دارد وهمچنین در برخی نظامهای حقوق غرب که در این قضیه مورد اقتباس قانونگذار ایران بوده است مورد بررسی وتحلیل قرار گیرد.گرچه دراین زمینه تحقیقات فراوانی صورت گرفته اما آنچه نگارنده راتشویق به تحقیق دراین وادی نموده بررسی زوایای پنهان این مسئله و نکاتی است که احیانا موردبررسی دقیق نویسندگان وپژوهشگران حقوقی قرار نگرفته است بخصوص مبانی فقهی قاعده ومبانی حقوقی استثنائات وارد برذیل ماده267 . در این پایان نامه علاوه بر استفاده ازمنابع عظیم کتابخانه ای وپایگاه های مشهور حقوق رویه_ های قضایی نیز درحد امکان بررسی شده است كه در چهار فصل مورد بررسی قرار میگیرد در فصل اول به كلیات و به تعاریف و مفهوم و ماهیت حقوقی اذن و اجازه و ویژگیها و اقسام آن و نقش اراده در ایفا تعهد و اقسام پرداختها و قلمرو و محدودة مادة 267 قانون مدنی پرداخته شده است. در فصل دوم به ماهیت حقوقی ایفاء دین از ناحیة غیر مدیون از نظر اینكه عقد است یا ایقاع و همچنین متفرعات آن بحث شده است در ادامه به ماهیت پرداخت دین طبیعی پرداختهایم سپس به مقایسة ایفای دین از سوی ثالث با تاسیسهای حقوقی مشابه دیگر از جمله وفای به عهد و تبدیل تعهد از طریق تبدیل متعهد و انتقال دین (ضمان و حواله) و انتقال طلب و بحثهای فرعی آنها پرداختهایم. در فصل سوم مبانی فقهی و قانونی قاعده پرداخت دین از ناحیة ثالث و از جمله خاستگاه قانونی و نقش قاعدة احسان در موضوع بحث پایان نامه مورد بررسی قرار گرفت در ادامه به بیان نظرات فقهی فقها پرداختیم در مباحث بعدی به مواد قانونی كه در قوانین پراكنده آمده وبا وجود عدم اذن ولی حق مراجعه ثالث را تجویز كرده پرداختهایم.
در فصل چهارم به استثنائات وارد برذیل ماده267 قانون مدنی و مبانی حقوقی رجوع ثالث مأذون و غیر مأذون پرداختهایم و سپس به طرح نظرات پیرامون ماهیت حقوقی حق رجوع ثالث پرداخته و در پایان نتیجه گیری كلی صورت گرفت.
فصل اول: كلیات
گفتار اول: تعاریف
اذن: اذن در لغت به معنی رخصت و اجازة تصرف آمده است.[1] اذن یک مرحله قبل از اجازه است. در فقه و حقوق اذن عبارتست از ابراز رضای شخص به تصرف دیگری در امور مربوط به وی است كه چنین تصرفی ممكن است مالی باشد یا غیر مالی – مانند اذن شریك، اذن راهن و …..2
در حاشیه مكاسب یکی فقها3تعاریفی از اذن بدست داده است كه عبارتست از: اذن بر طرف نمودن مانعی است كه قانونگذار برای آن اثری مترتب میكند یا اذن رخصت دادن و برداشتن مانع یا اعلام رضایت به آن است یا اذن برطرف نمودن منع و حجری میباشد كه معلول رقیت یا صغر سن است و ساقط نمودن حق.
در حقوق خارجی واژة Permission و Authorization به معنای اذن بكار میرود و در تعریف آن میگویند اذن اجازه انجام فعلی كه بدون چنین اجازهای انجام آن فعل مجاز نمی باشد.
پس از ذكر این موارد از اذن میتوان چنین تعریف كرد كه: اذن عبارت از اختیار دادن به دیگری در انجام فعلی است كه بدون آن اختیار صدور فعل از او بر خلاف قانون میباشد.
نتیجه: تاثیر حقوقی اذن در حدی است كه بدون اذن بسیاری از تاسیسات حقوقی ایجاد نمی شود مانند اینكه وقتی در عقد هبه واهب اذن در قبض ندهد هبه تحقق نمییابد و قبض كننده مالك نخواهد شد. یا اگر كفیلی بدون اذن اصیل كفالت او را قبول نماید در این صورت طبیعی است كه عمل او تبرعی خواهد بود. در ایفای ثالث هم اذن اثر مهمی دارد، چونكه پرداخت بدون اذن محمول بر پرداخت تبرعی و حق مراجعه برای ثالث وجود ندارد.
بنابراین پیداست كه اثر اذن در حقوق و خصوصاً موضوع پایان نامة حاضر تا چه اندازه از ارزش و اعتبار برخوردار است.
ایفاء:
ایفاء مصدر باب افعال (ثلاثی مزید) از ریشه و فی به معنی بجا آوردن یا انجام دادن است و در اصطلاح عملی است كه به موجب آن متعهد آنچه را در قرار داد به عهده گرفته است انجام میدهد.[2]
قانون مدنی تعریفی از وفای به عهد ننموده است و فقط در مقام احصای سقوط تعهدات آن را به عنوان یكی از موارد سقوط تعهد نامبرده است. [3]
در كتب فقهی هم باب مستقلی دربارة آن نیامده است فقط به احكام آن به طور پراكنده در باب دین و تجارت اشاراتی داشته اند. فلذا تعریفی بدست ندادند.
یکی از حقوق دانان معاصر وفای به عهد را عبارت از اینكه شخصی تعهدی را كه در مقابل دیگری به انجام عمل یا دادن چیزی نمود ایفاء كند میداند[4] این تعریف ناقص است چون شامل تعهداتی كه موضوع آن ترك فعل میباشد نمی شود.
نویسندگان دیگر معاصر وفای به عهد را عبارت از اینكه یک نفر امری را كه متعهد بود انجام دهد[1] میداندیاوفای به عهد را عبارت از انجام تكلیفی كه در اثر عقد به عهده متعهد گزارده شده میدانند[2] و عدهای وفای به عهد را نتیجه مطلوب حاصله از تشكیل عقد و تعهد كه مورد انتظار طرفین بوده میدانند[3] همچنین عده ای ایفاءرادر معنی وفا به كار برده و ایفاء تعهد را چنین تعریف كردهاند:” ایفاء عبارت از اجرای تعهد خواه منشاء تعهد عقد باشد یا ایقاع و یا یک واقعة حقوقی و یا جرم و یا قانون”.[4] عناصر ایفا ایفاء عبارتست از دین، اجرای آن (تعهد) از مال خود ایفاء كننده ، قبض متعهد یا نماینده و با همان مال مورد تعهد.[5]
بنابراین وفای به عهد عبارت از اجرای ارادی مورد تعهد از طرف متعهد و آنچه در مادة 267 قانون مدنی آمده است در بیان اجرای اختیاری مفاد عقد توسط ثالث میباشد. ناگفته نماند كه در سقوط تعهد تفاوتی بین انجام اختیاری و اجباری تعهد وجود ندارد. زیرا پس از اجبار متعهد از سوی دادگاه یا اجرای ثبت تعهد مزبور نیز ساقط میگردد. اما ملاك در موضوع بحث ما اجرای اختیاری است.
شخص ثالث :
مقصود از ثالث كسی است كه نه متعهد در رابطه تعهد معین باشد و نه متعهد له. این شخص اگر در مقام ایفاء تعهد برآید و آن را ایفاء و اجرا كند، عمل او اصطلاحاً پرداخت ثالث نامیده می شود.[6] كه ممكن است ذینفع باشد و برای حفظ حقوق یا منافع خود ناچار به پرداخت می شود. مانند مستاجری كه عین مستاجر آن در رهن مرتهن میباشد و بدهی راهن را می پردازد چرا كه اگر اقدامات مرتهن در اثر عدم پرداخت بدهی از سوی راهن ادامه یابد باعث زوال حقوق مستاجر می شود. یا مانند ضامن. البته به نظر نمیرسد كه همیشه نفع مادی در ضمانت برای ضامن وجود داشته باشد چرا كه ممكن است صرفاً پایه دوستی در ضمانت موجب انعقاد عقد ضمانت شود. یا اینكه ثالث نفعی ندارد كه مصداق بارز آن اداره فضولی مال غیر است یا به قصد تبرع پیشقدم در پرداخت دین دیگری می شود, كه حق مراجعه در اولی تحت شرایطی مسموع ولی دردومی مسموع نیست.
از این تعریف پیداست كه شخص ثالث متعهد نیست بلكه در مقابل بدهی مدیون فرد ثالثی است كه می تواند بر اساس خویشاوندی یا اجبار قانونی یا اخلاق یا به نمایندگی اعم از قرار دادی یا قانونی از طرف مدیون اقدام به پرداخت دین مدیون نماید كه با مبانی حقوقی متعددی حسب مورد می تواند از مدیون مطالبه نماید كه متعاقباً آنها را شمارش و مورد بررسی قرار میدهیم.
دین (حق دینی):
دین در لغت به معنی قرض و وام است. [7] جمع آن دیون میباشد حق دینی عبارت از حقی است كه یک نفر در مقابل شخص دیگری دارد و به موجب آن می تواند از شخصی اقدام به انجام امری یا خودداری از انجام امر را بخواهد. و این حق را، حق ذمی نیز میگویند چون ذمه شخص مشغول می شود.
فرم در حال بارگذاری ...
[سه شنبه 1399-10-02] [ 07:10:00 ب.ظ ]
|