جایگاه دلگرمی در رویکرد آدلری
صرف نظر از جهت گیری فرد، به هر حال فرایند دلگرمی یکی از جنبههای بسیار مهم درمان آدلری است که ممکن است به طور مفیدی در رویکرد مشاوره مورد استفاده قرار بگیرد. ویژگیها و روشهای دلگرمی کمک میکند تا یک محیط خوش بینانه، قدرت دهنده و رشد دهنده برای مراجعان ایجاد شود. مکانی که آن ها ناتوانی را به جای توانایی احساس کنند (واتس و پیترزاک[۹۸]،۲۰۰۰).
چون آدلریها مراجعان را بیمار نمیدانند، به دنبال درمان چیزی نیستند به بیان دقیقتر، درمان یک فرایند دلگرمی است. درایکورس از ضرورت اساسی دلگرمی در مشاوره بیان کرد که مشکلات موجود مبتنی بر دلسردی هستند و بدون دلگرمی، بدون بازیابی اعتماد به خود، مراجع نمیتواند امکان انجام با کارکرد بهتر را ببیند در سراسر فرایند مشاوره، زبان دلگرمی تعیین کننده است (واتس و گارزا[۹۹]،۲۰۰۸). آدلر و آدلریهای بعدی، دلگرمی را یک جنبه تعیین کننده پرورش رشد انسانی تلقی میکنند. این امر به ویژه در زمینهی مشاوره صحیح است. آدلر با تأکید بر اهمیت دلگرمی در درمان بیان کرد که روی هم رفته در هر گام درمان ما نباید از مسیر دلگرمی منحرف شویم (واتس و پیترزاک،۲۰۰۰). درایکورس نیز با وی هم رأی بود و بیان کرد: مهمترین چیز در هر درمانی دلگرمی است. به علاوه بیان کرد که موفقیت درمان، عمیقاً به توانایی درمانگر برای ایجاد دلگرمی وابسته است و شکست عموماً به علت ناتوانی درمانگر در دلگرم کردن رخ میدهد (واتس، ۲۰۰۸).
کاربرد دلگرمی
دلگرمی به افراد برای داشتن اعتقادی راسخ الهام میبخشد و کمک میکند تا آن ها بتوانند برای یافتن راه- حلها کار نموده و در یافتن چالشهای پیش رو تلاش کنند. در واقع به نوعی، دلگرمی دستیابی به شجاعت است (لمبرجر و دولارهاید[۱۰۰]، ۲۰۰۶). دلگرمی اصولاً به جای نتیجه بر تلاش یا بهبود و پیشرفت متمرکز است. دلگرمی شناخت، پذیرش و انتقال ایمان به فرد برای این حقیقت محض است که او وجود دارد. شخص برای اینکه انسان کاملی باشد، مجبور نیست بهترین باشد. با دلگرمی، فرد فارغ از نتایجی که به دست میآورد، احساس ارزشمندی میکند. دلگرمی فعلها را از فاعلها جدا میکند لذا چیزی به عنوان فرد خوب یا بد وجود ندارد (ایوانز، ۲۰۰۵).
آدلر بیان کرد که وقتی تحسین وتقویت بیرونی با دلگرمی جایگزین میشود، فرد توانایی نگاه کردن به عقاید اشتباه خود را به دست خواهد آورد و یک فرایند خود ارزیابی حاصل خواهد شد این خود ارزیابی به نوبه خود منجر به ارزش نهادن برای خود میشود به جای اینکه فرد بیش از حد نگران ارزش گذاشتن توسط دیگران، به ویژه اشخاص مرجع یا صاحب نفوذ باشد (ویستون و سکستون[۱۰۱]، ۱۹۹۸).
چگونگی تطبیق و کنار آمدن افراد با مشکلات و مسائل زندگی، به رفاه فردی و اجتماعی بومی بر میگردد و به ما امکان میدهد تا منابع دلسردی و دلگرمی را ببینیم. بسته به حضور یا فقدان دلگرمی خلاقیت فردی یک راه را انتخاب میکند و انتخابهای افراد مختلف نیز متفاوت است. یکی ممکن است که علاقه اجتماعی و دیگری ممکن است که علاقه فردی را برگزیند. علاقه فردی روشی است که ممکن است به دلسردی بینجامد. دلسردی نگرش، احساس و عقیدهای است که فرد در هر روشی بدون مشارکت و همکاری نمیتواند به موفقیت دست یابد و تلاشهای وی به شکست ختم میشوند. افراد دلسرد معتقدند که آن ها قادر نیستند که با زندگی به طور مؤثری کنار بیایند و در نتیجه نگرش منفیشان، نمیتوانند به تلاش مناسب دست بزنند و در نتیجه موفق نخواهند شد. فرد دلسرد ممکن است که دائماً به دنبال تأیید دیگران باشد و ارزش خود را در آن ببیند. بدون توجه به اینکه به چه چیزی دست یافتهاند برای فرد دلسرد شده، هرگز تأیید کافی نمیباشد. ترس و سایر افکار منفی میتواند باعث ایجاد دلسردی شود. دلگرمی فرآیندی به سمت زندگی مثبت و موفقیت آمیز است، هنگامی که ما به جنبه روانشناختی آن مینگریم، دلگرمی فرایند تقویت نیروی روانشناختی فرد است. از دیدگاه علمی دلگرمی نگرشی است که میتواند برای ایجاد اعتماد و موفقیت و نیز حمایت، تقویت کننده باشد. این مسئله دلگرم کننده است که فرد تسهیلگر، باعث ایجاد دلگرمی و قدرت در افرادی میشود که برای رسیدن به اهداف مورد نظر خود با مشکلات و موانعی روبرو هستند (یانگ، میلرن و بلاگن[۱۰۲] ۲۰۰۹).
در دیدگاه آدلری، گاهی انسان به دلگرمی نیاز دارد اگر علاقه اجتماعی در پیشینه ما وجود داشته باشد دلگرمی و دلسردی باعث ایجاد موقعیتهای مختلفی در زندگی میشوند. ما در رابطه های خود با دیگران، دلگرمی را همراه با روشهایی به کار میبریم تا فرایند خود ارزیابی اهداف و روشهای زندگی اجتماعی خود را مانند رفتارهای موجود ارتقاء دهیم. روشهای دلگرمی آدلر در موقعیتهای آموزشی، درمانی، خانوادگی و سازمانی به کار رفته است؛ بنابرین دلگرمی، هستهی اصلی در ارتباطهای اجتماعی است. هم افراد عادی و هم افراد حرفهای میتوانند برای تسهیل دلگرمی در تغییر خود از آن استفاده کنند.
چگونه دلگرمی منجر به تغییر در افراد میشود. وقتی ما به خاطر ترس در جهت علاقه فردی حرکت میکنیم، ممکن است که در جبران افراط یا تفریط داشته باشیم این مکانیسمهای دفاعی در ما نگرشها و رفتارهای مبتنی بر دلسردی ایجاد میکند. به عبارت دیگر، باید جبران مناسبی در رابطه با علاقه فردی داشته باشیم و تلاشهای ما در جهت دلگرمی باشند. نگرشهای ما در زندگی، جهت حرکت ما را تعیین میکند که آیا به سمت علاقه فردی با ترس یا به سمت علاقه اجتماعی با دلگرمی در حرکت هستیم افراد دلسرد باید جهت زندگی و نگرشهای خود را تغییر دهند (یانگ، میلرن و بلاگن، ۲۰۰۹). دلگرمی مفهومی کلیدی در ارتقاء و فعال سازی علاقه اجتماعی در اشخاص است. بنابرین دلگرمی نوعی احساس شخصی است که فرد تعلقها و امیال شخصی را در خود متوقف میکند تا در راه رفاه و بهزیستی اجتماع و دیگران مؤثر باشد (باهلمن و دینتر[۱۰۳]، ۲۰۰۱) .
شروط اصلی دلگرمی
“
[یکشنبه 1401-09-20] [ 05:21:00 ب.ظ ]
|