به اعتقاد سلیگمن (۲۰۰۴)هدف اصلی روانشناسی مثبت ،افزایش شادمانی بر روی کره زمین است که شامل دو فراینده است :فراینده نخست ، سنجش معتبر و قابل اطمینان احساس های مثبت واثرات مثبت آن است که در دهی گذشته این شاخه از روانشناسی گام های مؤثر وچشمگیری در این خصوص برداشته است.مرحله ی دوم در این فراینده ، طبق بندی علمی است .

 

تعیین حدود ژنتیک :شواهدی از این موضوع که شادکامی ما تا حدودی به مسائل ژنتیکی ما بستگی دارد ، حمایت می‌کند یعنی ما بایک مقدار شادکامی که توسط ژن هایمان تعیین شده اند متولد می‌شویم .این ژن ها ، حدود ۵۰ درصد شادکامی ما را تعیین می‌کنند .بنا براین اگر تغییرات غیر منتظره در زندگی ما رخ دهد مثلا” یک بلیت بخت آزمایی برنده شویم یا اتفاق ناگواری برای مارخ دهد ، در حدود یک سال یا بیشتر ، سطح شادکامی ما به نکته تعیینی اش بر خواهد گشت .

 

موقعیت و شرایط: مدارک و شواهدی وجود دارند که نشان می‌دهند شرایط و موقعیت هایی که ما در آن زندگی می‌کنیم درمیزان شادکامی ما مؤثرند و ما همیشه نمی توانیم کنترل زیادی روی آن ها داشته باشیم .برای مثال ، همیشه نمی توانیم در یک خانه ی مجللی که آرزویش را داریم زندگی کنیم و یا با ماشین دلخواه خود رانندگی نماییم ،اگر چه مدارک نشان می‌دهند که این تنها٬ در حدود۸ تا۱۵ درصد شادکامی را تعیین می‌کند که واقعا” خیلی زیاد نیست.

 

کنترل اختیاری: سومین عامل ، مهم ترین عامل درمعدله است چون می توانید آن را کنترل کنید و این موضوع تقریبا” شامل قسمت اعظمی از جنبه‌های زندگی می شود . شما دارای درجه بالایی از کنترل هستید که اعمال و افکارتان و روشی که برای زندگی کردن انتخاب می کنید را در بر می‌گیرد .شما هستید که ‌در مورد چیزی فکر می کنید ،انتخاب می کنید و در گذشته ، حال و آینده ،عمل می نمایید و به نظر می‌رسد تأثیر مهمی بر روی اینکه چگونه شاد باشید دارند و این بالای ۴۲ درصد می توان باشد.

 

به اعتقاد سلیگمن (۲۰۰۴)سه مسیر به سوی شادمانی وجود دارد که او آن ها را با نامه های «زندگی لذت[۶۴]»، «زندگی خوب[۶۵]»و«زندگی معنا دار[۶۶]»می نامد .بعضی از این مسیر ها، بهتر از دیگری نگاه اجمالی به پیامد ها و نتایج طولانی مدت از کارهایمان داشته باشیم و آن ها را ارزیابی کنیم تا از یپامدهای بعدآن ها دوری کرده و پیاد های خوب آ نها را افزایش دهیم (گیلبرت ، ۲۰۰۷ ).

 

مغز انسان متشکل از قسمت هایی است که برای هر موقعیتی ،بهترین چیز مناسب با آن موقعیت رابه ارمغان می آورد اما مردم نمی دانند دارای این توانایی هستند(گیلبرت ،۲۰۰۷).از نظر وین برگ[۶۷] (۲۰۰۸) ما دنیا را خلق می‌کنیم زیرا فرصت زیادی برای زندگی کردن داریم وعلیرغم این که بسیار ی از وقایع ،ماورای کنترل ماهستند ،‌ما نیز توانایی کنتعرل رفتارهایمان را در یک جهت و موقعیت مشخص تا حدود زیادی دارا هستیم . بنا براین پیامد های حسی ناشی از وقایع ،به عهده ی ماهستند.

 

افکارما کنترل کننده احساس هایمان هستند و ما تا حد زیادی کنترل افکار خود را داریم ،بنا براین ما هستیم که شادی را انتخاب می‌کنیم و یاآن را کنار می گذاریم . شیوه تفکر ما ‌در مورد یک موقعیت است که نحوه رفتار ما را درآن موقعیت ،شکل می‌دهد . ‌بنابرین‏ چگونگی رفتار ما دررابطه با یک موقعیت ،بر اساس واقعیت عینی آن نیست بلکه بر اساس ارزیابی ذهنی ما از آن موقعیت است .

 

 

۲-۵-۱۵ شادی از دیدگاه مارتین سلیگمن

 

در آواخر ماه می ۲۰۰۴ سازمان آموزش و پرورش ،فراخوانی برای پیشنهادها به عنوان بخش ابتکار ی آموزش ،ارئه داد و آنان به دنبال راهکارهایی جهت رهایی از فشارهای ذهنی بیمار ی در محیط های آموزشی بودند .

 

گروه پژوهشی به سر پرستی سلیگمن ،با ارائه روانشناسی مثبت و راهکارهایی جهت افزایش شادمانی ،وارد عمل شد .سازمان آموزش و پرورش آمریکا برای آموزش روانشناسی مثبت در نهمین دوره ،مبلغ ۸/۲ میلیون دلار پرداخت کرد . هدف از تخصیص مطلوب مالی اخیر ،این بود که پژوهش و بررسی در رابطه با رفتارهای مثبت و کیفیت ایجاد آن می‌تواند به دانش آموختگان از نظر احساسی و آکادمیکی کمک نماید و چنانچه فرضیه های این پژوهش به تأیید می رسید به عنوان یک الگوی ملی برای افزایش روحیه دانش آموختگان در سیستم آموزش و پرورش در می‌آمد .در این پژوهش ، است هر چند ترکیبی از این سه مسیر ایده آل تر است .به نظر سلیگمن زندگی ،لذت،شادی ها و خوشی های سطحی را به ارمغان می آورد و برای همین است بسیار ی از مرد م شبیه به هم ، این نوع زندگی را داند .همچنین از نظر او بزرگتر ین اشتباهی که مردم در غرب مرتکب می‌شوند این است که جذب نظریه شادی هایی وودی که فقط خندیدن و لبخند زن زیاد است،می‌شوند .وقتی یک زندگی ،فقط وابسته به لذت ها و خوشی های آنی باشد فقط بعضی درجات شادی را ارائه می‌دهد و این متقابلا” نارضایتی فراوان در خود ایجاد می‌کند .به زعم وی،برای اینکه به طور جدی شاد باشیم و خوشحال زندگی کنیم ، باید چشمانمان را به سوی یک زندگی خوب باز کنیم و برای انجام این عمل لازم است ما قدرت های امضاء خود که همان پشتکار و استقامت است را شناسایی کنیم. سلیگمن می‌گوید ،اگر ما یک با رقدرت خودمان را آزمون کنیم و در واقع، نیروهای خود را بشناسیم و آن ها را به کار بگیریم ٬استفاده بیشتر آن ها باعث می شود در زندگی روزمره ،احساس شادی و رضایت کنیم.

 

به کار گیری نقاط قوت در کار و زنگی اجتماعی ،سبب می‌شوند ما به آنچه که سلیگمن آن را زندگی خوب می نامید نایل شویم و وقتی ازآن ها برای کمک به دیگران استفاده کردیم ما به سمت زندگی معنا دار سوق داده می‌شویم .در واقع،زندگی معنادار ناشی از اثر نیروی شما در ارتباط با چیزهایی است که باور دارید و این زندگی فراتر از یک زندگی معمولی است.

 

سلیگمن (۲۰۰۴)طی پژوهشی ،رابطۀ سبک زندگی ومیزان شادکامی و رضایت از زندگی ۱۵۰ نفررا با سه پرسشنامه متفاوت که هر یک،یکی از انواع زندگی (مطبوع ،خوب ،معنا دار )را مورد سنجش قرار می‌داد٬بررسی کرد.اودریافت که هم زندگی خوب وهم زندگی معنادار٬هردوبا رضایت از زندگی وشادکامی ٬همبستگی دارندولی به طورحیرت انگیزی ،این همبستگی درزندگی معنا دارقوی تر بود.

 

مونتایرنیزاجزای تشکیل دهنده شادی راشامل سه بخش می‌داند:

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...